کلمه جو
صفحه اصلی

preponderate


معنی : افزودن، چربیدن بر، چربیدن، سنگین تر بودن
معانی دیگر : (از نظر مقدار یا تعداد یا قدرت یا اثر یا اهمیت) برتر بودن، غالب بودن، فزونی داشتن، اکثریت داشتن، (نادر) سنگین تر بودن، (ترازو و غیره - هنگام وزن کردن) چربیدن

انگلیسی به فارسی

سنگین تر بودن، چربیدن بر، افزودن، فزونی


برتری دارد، چربیدن، سنگین تر بودن، چربیدن بر، افزودن


انگلیسی به انگلیسی

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: preponderates, preponderating, preponderated
مشتقات: preponderatingly (adv.), preponderation (n.)
(1) تعریف: to weigh more than something else.

(2) تعریف: to surpass others in power, strength, amount, significance, or the like.
مشابه: lead

• outweigh, be heavier; surpass; control, predominate; surpass in importance

مترادف و متضاد

افزودن (فعل)
inset, increase, adjoin, add, enhance, augment, append, eke, subjoin, aggrandize, amplify, put on, imp, preponderate, redouble

چربیدن بر (فعل)
counterweight, overbalance, preponderate

چربیدن (فعل)
prevail, preponderate, predominate

سنگین تر بودن (فعل)
preponderate

جملات نمونه

1. moslems preponderate among the people of that country
در میان مردم آن کشور،مسلمانان از اهمیت و نفوذ بیشتری برخوردارند.

2. Christians preponderate in the population of that part of the country.
[ترجمه ترگمان]مسیحیان در جمعیت آن بخش از کشور زندگی می کنند
[ترجمه گوگل]مسیحیان در جمعیت آن بخش از کشور غلبه می کنند

3. Although it was a mixed class, girls preponderated.
[ترجمه ترگمان]با اینکه کلاس مختلط بوده دخترا preponderated
[ترجمه گوگل]گرچه این طبقه ی مخلوط بود، دختران برتر بودند

4. Oaks and maples preponderate in our woods.
[ترجمه ترگمان]بلوط و maples جنگلی در جنگل ما
[ترجمه گوگل]Oaks و افرا در جنگل ما غالب است

5. Ethnic Chinese preponderate in the population of Singapore.
[ترجمه ترگمان]preponderate قومی چینی در جمعیت سنگاپور
[ترجمه گوگل]قومی چینی در جمعیت سنگاپور غلبه می کنند

6. The company is preponderate in industrial automation system design, construction and commissioning in electric and instrumentation.
[ترجمه ترگمان]این شرکت در طراحی سیستم اتوماسیون صنعتی، ساخت و راه اندازی در دستگاه های الکتریکی و ابزار دقیق عمل می کند
[ترجمه گوگل]این شرکت در طراحی، ساخت و راه اندازی سیستم اتوماسیون صنعتی در برق و تجهیزات غلبه دارد

7. A preponderate governs (a noun or pronoun in) the objective case.
[ترجمه ترگمان]یک preponderate یک مورد عینی را کنترل می کند (یک اسم یا pronoun در)
[ترجمه گوگل]حاکم بر یک پرونده (اسم یا علامت) پرونده مورد نظر است

8. I 'm a man who believe the love, i'm believe it, preponderate over all being and beingless substance.
[ترجمه ترگمان]من مردی هستم که به عشق اعتقاد دارم
[ترجمه گوگل]من یک مرد هستم که عشق را باور می کند، من اعتقاد دارم، بر تمام موجودات و موجودات غلبه می کند

9. This is because the scattered photon energy flux from the atmosphere scattering near the source preponderate over the absorption.
[ترجمه ترگمان]علت آن این است که شار انرژی فوتون پراکنده از اتمسفر در نزدیکی منبع preponderate در جذب جذب می شود
[ترجمه گوگل]این به این دلیل است که جریان انرژی فوتونی پراکنده از پراکندگی جو در نزدیکی منبع بیش از جذب است

10. The curative effect in " web - based hospital " can preponderate over multitudinous conservative integrated hospitals.
[ترجمه ترگمان]اثر درمانی در \"بیمارستان مبتنی بر وب\" می تواند بیش از چندین بیمارستان مجتمع محافظه کار را تحت تاثیر قرار دهد
[ترجمه گوگل]تأثیرات درمانی در 'بیمارستان مبتنی بر وب' می تواند بیش از بیمارستان های یکپارچه محافظه کارانه غالبا غلبه کند

Moslems preponderate among the people of that country.

در میان مردم آن کشور، مسلمانان از اهمیت و نفوذ بیشتری برخوردارند.



کلمات دیگر: