کلمه جو
صفحه اصلی

prepossess


معنی : قبلا بتصرف اوردن، قبلا تبعیض فکری داشتن
معانی دیگر : (فکر و ذکر و احساسات را) از پیش معطوف کردن (به چیزی)، متمایل کردن، گرایش دادن (به ویژه برله کسی یا چیزی)، (فورا و به طور مثبت) تحت تاثیر قرار دادن، مجذوب کردن، (در اصل) از پیش یا قبل از دیگران اشغال کردن یا گرفتن، تحت تاثیر عقیده یامسلکی قراردادن، قبلا تبعی­ فکری داشتن

انگلیسی به فارسی

قبلا بتصرف آوردن، تحت تاثیر عقیده یامسلکی قراردادن، قبلا تبعیض فکری داشتن


پیش فرض، قبلا بتصرف اوردن، قبلا تبعیض فکری داشتن، تحت تاثیر عقیده یا مسلکی قرار دادن


انگلیسی به انگلیسی

• acquire confidence, acquire trust; impress beforehand

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: preposses, prepossessing, prepossessed
(1) تعریف: to preoccupy the mind of.
مشابه: absorb, engross, obsess, possess, preoccupy

(2) تعریف: to cause to be prejudiced.
مشابه: bias, influence, predispose, sway

(3) تعریف: to inspire or impress favorably beforehand.
مشابه: bias, sway

- Her vivacity prepossessed him and he was inclined to hire her even before the interview started.
[ترجمه ترگمان] نشاط و سرزندگی او سبب می شد که او را حتی قبل از شروع مصاحبه استخدام کند
[ترجمه گوگل] زرق و برقش او را در پیش گرفت و او تمایل داشت حتی قبل از آغاز مصاحبه، استخدام کند

مترادف و متضاد

قبلا به تصرف اوردن (فعل)
prepossess

قبلا تبعیض فکری داشتن (فعل)
prepossess

جملات نمونه

Everyone was prepossessed by her smile.

همه مجذوب لبخند او شدند.


He was prepossessed with the idea of his own superiority.

فکر برتربودن خودش کاملاً مغز او را تسخیر کرده بود.


Her innocent-looking face prepossessed me to believe her words.

چهره‌ی ظاهراً معصوم او مرا متمایل کرد که حرف‌هایش را باور کنم.


1. She was prepossessed with the notion of her own superiority.
[ترجمه ترگمان]به فکر برتری خود بود
[ترجمه گوگل]او با مفهوم برتری خود ازدواج کرد

2. He wasn't a very prepossessing sort of person.
[ترجمه ترگمان]او آدم بسیار جذابی نبود
[ترجمه گوگل]او یک فرد بسیار متعهد نبود

3. The box didn't look very prepossessing, but the necklace inside was beautiful.
[ترجمه ترگمان]جعبه بسیار مطبوع به نظر نمی رسید، اما گردن بند داخل آن زیبا بود
[ترجمه گوگل]جعبه خیلی ظریف نبود، اما گردنبند داخل زیبا بود

4. The interviewer was prepossessed by his good manners.
[ترجمه ترگمان]مصاحبه کننده از رفتار خوب او لذت می برد
[ترجمه گوگل]مصاحبه کننده با شیوه های خوب او مورد سوء استفاده قرار گرفت

5. He / His appearance is not at all prepossessing.
[ترجمه ترگمان]ظاهر او اصلا جذاب نیست
[ترجمه گوگل]او / ظاهر او در همه جا در پیش است

6. I was quite prepossessed by his appearance.
[ترجمه ترگمان]من کاملا تحت تاثیر ظاهر او قرار گرفته بودم
[ترجمه گوگل]من کاملا ظاهر شدم

7. It is not a prepossessing start, as the following example from my past experience as a social worker suggests.
[ترجمه ترگمان]این یک شروع جذاب نیست، به عنوان مثال زیر از تجربه گذشته من به عنوان یک مددکار اجتماعی
[ترجمه گوگل]این یک شروع پیشگیرانه نیست، به عنوان مثال زیر از تجربه گذشته من به عنوان یک کارگر اجتماعی پیشنهاد می کند

8. The Intelligence service was even prepared to give young Hans a second look, even though he was not a prepossessing sight.
[ترجمه ترگمان]سرویس اطلاعاتی حتی حاضر بود به هانس جوان یک نگاه دوم بدهد، با وجود اینکه او یک چشم جذاب نبود
[ترجمه گوگل]سرویس اطلاعاتی حتی آماده بود که جوان هانس نگاه دوم را، حتی اگر او یک نگاه پیشگیرانه نیست

9. Leaders must pay attention to the ways and methods of authorization, and prepossess the authorization.
[ترجمه ترگمان]رهبران باید به روش ها و روش های کسب اجازه توجه کنند و مجوز را تایید کنند
[ترجمه گوگل]رهبران باید به روش ها و روش های مجوز توجه کنند و مجوز را مجازات کنند


کلمات دیگر: