کلمه جو
صفحه اصلی

somnolent


معنی : خواب الود، در حالت خواب و بیدار
معانی دیگر : خواب آلود، چرتی

انگلیسی به فارسی

خواب الود، درحالت خواب وبیدار


خواب آلودگی، خواب الود، در حالت خواب و بیدار


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: somnolently (adv.), somnolence (n.), somnolency (n.)
(1) تعریف: sleepy or drowsy.
مشابه: dormant, drowsy, sleepy

- He should not have been driving in his somnolent condition.
[ترجمه ترگمان] او نباید در حالت نیمه خواب آلود خود رانندگی می کرد
[ترجمه گوگل] او نباید رانندگی در شرایط خواب آلودگی داشته باشد

(2) تعریف: tending to cause sleepiness or sleep.
مشابه: drowsy

• sleepy, drowsy; inducing drowsiness, making sleepy
if you are somnolent, you are sleepy; a literary word.

مترادف و متضاد

خواب الود (صفت)
dreamy, drowsy, sleepy, soporific, slumberous, slumbery, slumbrous, somniculous, somniferous, somnolent

در حالت خواب و بیدار (صفت)
somnolent

sleepy


Synonyms: asleep, dozy, drowsy, listless, nodding off, out of it, sleeping, snoozy, soporific, tired


جملات نمونه

1. The noise of the stream had a pleasantly somnolent effect.
[ترجمه ترگمان]سرو صدای جریان آب، اثر عمیقی بر زبان آورده بود
[ترجمه گوگل]سر و صدا جریان یک اثر خوشایند خواب آلود بود

2. He lay quiet, somnolent after the day's exertions.
[ترجمه ترگمان]بعد از تلاش روز به خواب عمیقی فرو رفت
[ترجمه گوگل]او پس از اعمال روزی آرام و بی حوصله می شود

3. The sedative makes people very somnolent.
[ترجمه ترگمان]این آرام بخش مردم را خواب آلود می کند
[ترجمه گوگل]آرام بخش باعث می شود مردم بسیار نادان باشند

4. Her somnolent black eyes and tenderly pursed pink lips intrude upon the eggshell delicacy of her face with the most delicate affection.
[ترجمه ترگمان]چشمان سیاه و سیاهش با مهربانی و مهربانی لب هایش را به هم فشرد و لب های صورتی رنگ صورتی رنگش را با بیش ترین محبتی که در چهره او بود ایجاد کرد
[ترجمه گوگل]چشمان مبهوت کننده سیاه آن و لب های صورتی به آرامی به زیر پوست ظاهر پوست چسبیده و ظریف ترین نفس می کشند

5. The port lay somnolent, the shops were shut.
[ترجمه ترگمان]بندر خواب آلود بود، مغازه ها بسته بودند
[ترجمه گوگل]بندر بی خواب بود، مغازه ها بسته بودند

6. Somnolent now within its low grey walls and stumpy towers, it was once rich on salt, and powerful to boot.
[ترجمه ترگمان]اکنون در میان دیواره ای کوتاه خاکستری و دیواره ای کوتاه و کوتاه آن، روزگاری بر نمک و and قوی بود
[ترجمه گوگل]سمنتال در حال حاضر در داخل دیوارهای خاکستری پایین و برج های سنگین، آن را یک بار در نمک ثروتمند بود، و قدرتمند برای بوت شدن

7. Sometimes the tunes are ethereal and somnolent like Brian Eno after a whole bottle of Actifed.
[ترجمه ترگمان]بعضی وقت ها آهنگ ها مانند برایان Eno بعد از یک بطری پر از Actifed کرخ می شود
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات این آهنگ ها پس از یک بطری کامل از Actifed، از لحاظ جسمی و مفرح مانند برینو انو است

8. His unquiet personality could not outface the somnolent arrogance of the greatest city in the world.
[ترجمه ترگمان]شخصیت ناآرام او نمی توانست غرور خواب آلود بزرگ ترین شهر دنیا را به هم بزند
[ترجمه گوگل]شخصیت بی نظیر او نمیتواند از غرور مفرط بزرگترین شهر جهان استفاده کند

9. The noise of the stream have a pleasantly somnolent effect.
[ترجمه ترگمان]سرو صدای جریان آب یک حالت خواب آلود somnolent دارد
[ترجمه گوگل]سر و صدا جریان یک اثر خوشایند مفرح است

10. The sound had a somnolent effect.
[ترجمه ترگمان]این صدا تاثیر خواب آلود داشت
[ترجمه گوگل]صدای اثر روحانی داشت

11. It is a dry, somnolent, empty landscape, hard to unlock, hard to invade.
[ترجمه ترگمان]این یک منظره خشک، خواب آلود و خالی است
[ترجمه گوگل]این یک منظره خشک، سوپراستار، خالی است، سخت برای باز کردن، سخت به حمله

12. The picnic lunch which had been eaten immediately on arrival had rendered some of the elders somnolent.
[ترجمه ترگمان]ناهار خوری که بلافاصله خورده بود تعدادی از بزرگ ترها را خواب آلود کرده بود
[ترجمه گوگل]ناهار پیک نیک که بلافاصله پس از خوردن غذا خورده بود، بعضی از بزرگان را مفرح گذاشت

13. Like his compatriot Nelson Piquet, Emerson in the cockpit is a somnolent cat.
[ترجمه ترگمان]مانند هم وطن خود نلسون piquet، امرسون در کابین خلبان یک گربه خواب آلود است
[ترجمه گوگل]امرسون در کابین خلبان مانند گربه مودبانه مانند نلسون پیکه، هموطنش است

14. Far off, I could hear the wich and a locust's somnolent buzz, otherwise silence.
[ترجمه ترگمان]از آن دور، من می توانستم صدای wich و وز وز locust را بشنوم، در غیر این صورت سکوت
[ترجمه گوگل]دور، من می توانستم بشنود و سلام وحشتناک ملخ، در غیر این صورت سکوت

پیشنهاد کاربران

خفته


کلمات دیگر: