1. She snuffled and wiped her nose on the back of her hand.
[ترجمه ترگمان]فین کرد و بینی اش را با پشت دست پاک کرد
[ترجمه گوگل]او دست و پا زد و بینی خود را در پشت دستش گذاشت
2. The little boys snuffled in their sleep.
[ترجمه ترگمان]پسرهای کوچک در خواب خود را بالا کشیدند
[ترجمه گوگل]پسران کوچک در خواب خود را می شنوند
3. The dog was snuffling around in the bushes.
[ترجمه ترگمان]سگ در میان بوته ها به راه افتاده بود
[ترجمه گوگل]سگ در اطراف بوته ها خم شد
4. The drugs were snuffled in a bag by a police dog.
[ترجمه ترگمان]مواد مخدر در یک کیف توسط یک سگ پلیس بین دو طرف امضا شده بود
[ترجمه گوگل]مواد مخدر توسط یک سگ پلیس در یک کیسه قرار داده شد
5. She snuffled about her sufferings.
[ترجمه ترگمان]او از رنج و رنج خود بالا کشیده بود
[ترجمه گوگل]او در مورد رنج هایش خندید
6. The dog was snuffling around the roots of a tree.
[ترجمه ترگمان]سگ در اطراف ریشه های یک درخت صدا می کرد
[ترجمه گوگل]این سگ در اطراف ریشه های یک درخت غرق شد
7. The silence was broken only by the snuffles of the dogs.
[ترجمه ترگمان]سکوت فقط توسط the سگ ها درهم شکسته بود
[ترجمه گوگل]سکوت تنها توسط snuffles سگ شکسته شد
8. The colour flags snuffled against the wind.
[ترجمه ترگمان]پرچم های رنگی در مقابل باد قرار داشتند
[ترجمه گوگل]پرچم های رنگی در برابر باد قرار می گیرند
9. He eagerly snuffled a mouthful of smoke.
[ترجمه ترگمان]او با ولع یک جرعه دود بالا کشید
[ترجمه گوگل]او مشتاقانه لبخندی زد و دود کرد
10. His breath came in snuffles.
[ترجمه ترگمان]نفسش در سینه حبس شد
[ترجمه گوگل]نفس او در سنتوفل آمده است
11. It was revolting to see these half-starved creatures snuffling around behind the houses or along the river-bank in search of excrement.
[ترجمه ترگمان]از دیدن این موجودات گرسنه که در پشت خانه ها یا در امتداد رودخانه یا در طول ساحل رودخانه در جستجوی مدفوع بودند نفرت داشت
[ترجمه گوگل]برای دیدن این موجودات نیمه گمشده در اطراف پشت خانه ها و یا در امتداد رودخانه در جستجوی دفع مجذور بود
12. He snuffled out his idea.
[ترجمه ترگمان]فکر خود را بیرون کشید
[ترجمه گوگل]او ایده خود را از بین برد
13. She'd thought it was Anna, snuffling in her sleep or from grief.
[ترجمه ترگمان]فکر می کرد که او آنا است، در خواب یا از غصه
[ترجمه گوگل]فکرش را بکنید آنا آنا بود، در خواب و یا از غم و اندوه خندید
14. Zaria snuffled and turned on her back as I put the bedside light on.
[ترجمه ترگمان]وقتی چراغ را روشن کردم، Zaria بالا و پایین پرید
[ترجمه گوگل]زریا به من زنگ زد و روی صندلی نشستم