تسلیم
consilience
انگلیسی به فارسی
انگلیسی به انگلیسی
• coincidence; concurrence
جملات نمونه
1. Fifth and finally, consilience: The explanations of different phenomena most likely to survive are those that can be connected and proved consistent with one another.
[ترجمه ترگمان]پنجم و نهایتا، consilience: توضیحات پدیده های مختلف به احتمال زیاد، آن هایی هستند که می توانند به هم متصل شوند و با یکدیگر سازگار باشند
[ترجمه گوگل]پنجم و در نهایت، تساهل توضیحات پدیده های متفاوتی که احتمالا برای زنده ماندن هستند، آنهایی هستند که می توانند متصل شوند و سازگار با یکدیگر باشند
[ترجمه گوگل]پنجم و در نهایت، تساهل توضیحات پدیده های متفاوتی که احتمالا برای زنده ماندن هستند، آنهایی هستند که می توانند متصل شوند و سازگار با یکدیگر باشند
2. In this new era of "Consilience", images and realities are becoming more and more like ghost-spirit which is floating in the middle of nowhere.
[ترجمه ترگمان]در این عصر جدید \"consilience\"، تصاویر و واقعیات بیشتر و بیشتر شبیه روح روحی می شوند که در وسط هیچ کجا شناور است
[ترجمه گوگل]در این دوران جدید �انطباق�، تصاویر و واقعیت ها در حال تبدیل شدن به بیشتر و بیشتر مانند ارواح روح است که در وسط هیچ جا شناور است
[ترجمه گوگل]در این دوران جدید �انطباق�، تصاویر و واقعیت ها در حال تبدیل شدن به بیشتر و بیشتر مانند ارواح روح است که در وسط هیچ جا شناور است
3. Experimental results show a good consilience with the designed parameters.
[ترجمه ترگمان]نتایج تجربی نشان می دهد که سازگاری خوبی با پارامترهای طراحی شده است
[ترجمه گوگل]نتایج تجربی نشان می دهد سازگاری خوب با پارامترهای طراحی شده است
[ترجمه گوگل]نتایج تجربی نشان می دهد سازگاری خوب با پارامترهای طراحی شده است
4. A quite different kind of evidence for my hypothesis is its consilience with evolutionary theory.
[ترجمه ترگمان]یک نوع کاملا متفاوت از شواهد برای فرضیه من consilience آن با نظریه تکاملی است
[ترجمه گوگل]یک شواهد کاملا متفاوت برای فرضیه من، پایبندی آن به تئوری تکاملی است
[ترجمه گوگل]یک شواهد کاملا متفاوت برای فرضیه من، پایبندی آن به تئوری تکاملی است
5. The 19th-century philosopher of science William Whewell called this process of independent lines of inquiry converging together to a conclusion a " consilience of inductions. "
[ترجمه ترگمان]فیلسوف قرن ۱۹، ویلیام Whewell، این فرآیند را از خطوط مستقل پرسشگری به نام \"consilience of inductions\" آغاز کرد
[ترجمه گوگل]ویلیام ویولف، فیلسوف علمی قرن نوزدهم، این فرآیند خطوط مستقل تحقیق را به هم پیوند زد تا به نتیجه ای بر �تداوم القائات� دست یابد '
[ترجمه گوگل]ویلیام ویولف، فیلسوف علمی قرن نوزدهم، این فرآیند خطوط مستقل تحقیق را به هم پیوند زد تا به نتیجه ای بر �تداوم القائات� دست یابد '
6. The defenders of the consensus tend to stress the general consilience of their efforts—the way that data, theory and modelling back each other up.
[ترجمه ترگمان]مدافعان اتفاق نظر دارند که بر جنبه های عمومی تلاش های خود تاکید دارند - روشی که داده ها، تئوری و مدل سازی را به هم پس می دهند
[ترجمه گوگل]مدافعان اجماع تمایل دارند بر اقتدار کلی از تلاش هایشان تأکید کنند - این روش که داده ها، نظریه ها و مدل سازی یکدیگر را پشت سر می گذارند
[ترجمه گوگل]مدافعان اجماع تمایل دارند بر اقتدار کلی از تلاش هایشان تأکید کنند - این روش که داده ها، نظریه ها و مدل سازی یکدیگر را پشت سر می گذارند
پیشنهاد کاربران
تلویحاً همان" تسامح و تساهل" خودمان
معنی: توافق، هماهنگی، تناسب، هم سازی، تشابه
مترادف: congruence، accord، harmony
مترادف: congruence، accord، harmony
کلمات دیگر: