کلمه جو
صفحه اصلی

avidity


معنی : از، اشتیاق، طمع، حرص، پر خوری، ازمندی
معانی دیگر : اشتیاق، از، حرص، ازمندی، پرخوری، طمع

انگلیسی به فارسی

اشتیاق، آز، حرص، آزمندی، پرخوری، طمع


avidity، حرص، طمع، پر خوری، اشتیاق، از، ازمندی


انگلیسی به انگلیسی

• eagerness, enthusiasm, desirousness

مترادف و متضاد

از (اسم)
avarice, greed, avidity, esurience, rapacity

اشتیاق (اسم)
thirst, longing, appetence, appetency, enthusiasm, anxiety, heat, solicitude, appetite, hunger, hankering, avidity

طمع (اسم)
avarice, greed, covetousness, cupidity, avidity

حرص (اسم)
avarice, greed, avidity, esurience

پر خوری (اسم)
gorge, avidity, esurience, gastronomy, edacity, glut, polyphagia

ازمندی (اسم)
avidity

جملات نمونه

1. His productivity and avidity for life could not obliterate an inner malaise.
[ترجمه ترگمان]بهره وری و حرص او برای زندگی نمی توانست یک ضعف درونی را از بین ببرد
[ترجمه گوگل]بهره وری و شادابی او برای زندگی نمیتواند یک احساس ناخوشایندی درونی ایجاد کند

2. Everyone attend to not up so many, with avidity eat right away.
[ترجمه ترگمان]همه باید با حرص و ولع زیاد غذا بخورند
[ترجمه گوگل]هرکسی حاضر نیست تا خیلی از آن ها را بپوشاند

3. The man began to eat with avidity.
[ترجمه ترگمان]مرد حریصانه شروع به خوردن کرد
[ترجمه گوگل]مرد شروع به خوردن غذا کرد

4. Philosophers have an avidity to know how we perceive objects.
[ترجمه ترگمان]فلاسفه حریصانه میل دارند بدانند ما چگونه اشیا را درک می کنیم
[ترجمه گوگل]فیلسوفان می توانند بدانند که چگونه اشیا را درک می کنیم

5. She reads with avidity.
[ترجمه ترگمان]حریصانه می خواند
[ترجمه گوگل]او با عجله می خواند

6. Europeans may sneer at Chinese tourists who pursue Beethoven, Bordeaux and Hugo Boss with the same undiscriminating avidity.
[ترجمه ترگمان]اروپایی ها ممکن است به توریست های چینی که به دنبال بتهون، بوردو و هوگو Boss با همان حرص و طمع هستند، پوزخند بزنند
[ترجمه گوگل]اروپایی ها ممکن است به گردشگران چینی که بتهوون، بوردو و هوگو باس را دنبال می کنند، با چنین بی رحمانه ای آشنا شوند

7. So the prevention of the corruption must start from the point of preventing avidity.
[ترجمه ترگمان]بنابراین جلوگیری از فساد باید از نقطه جلوگیری از حرص شروع شود
[ترجمه گوگل]بنابراین پیشگیری از فساد باید از نقطه جلوگیری از آلودگی آغاز شود


کلمات دیگر: