کلمه جو
صفحه اصلی

premonitory


معنی : تحذیر کننده، اخطار کننده، برحذر دارنده
معانی دیگر : اخطار کننده، تحذیر کننده، برحذر دارنده

انگلیسی به فارسی

اخطار کننده، تحذیر کننده، برحذر دارنده


پیشگویی، تحذیر کننده، اخطار کننده، برحذر دارنده


انگلیسی به انگلیسی

• cautionary, admonitory; of a warning; serving as a warning; foreboding, portending evil
premonitory feelings or events make you think that something unpleasant is about to happen; a formal word.

مترادف و متضاد

تحذیر کننده (صفت)
premonitory

اخطار کننده (صفت)
premonitory

برحذر دارنده (صفت)
premonitory

جملات نمونه

1. What premonitory signs and symptoms may exist for vasovagal syncope?
[ترجمه ترگمان]چه علایم و نشانه ها ممکن است برای غش و غش وجود داشته باشد؟
[ترجمه گوگل]علائم و نشانه های پیش آگهی ممکن است برای سنکوپ واژینال وجود داشته باشد؟

2. Some patients develop premonitory signs and symptoms, such as nervousness, sweating, and tachycardia.
[ترجمه ترگمان]بعضی از بیماران دارای علایم و نشانه های premonitory، مثل اضطراب، عرق ریختن، و tachycardia هستند
[ترجمه گوگل]برخی از بیماران علائم و نشانه های پیش آگهی مانند عصبانیت، عرق کردن و تاکی کاردی را تجربه می کنند

3. There came a day when the first premonitory blast of winter swept over the city.
[ترجمه ترگمان]روزی فرا رسید که نخستین انفجار روشن زمستانی شهر را فرا گرفت
[ترجمه گوگل]یک روز زمانی اتفاق افتاد که نخستین انفجار پیش زمینی زمستان بر روی شهر انجام گرفت

4. Epidemiological evidence suggests that complications associated with NSAIDs are characterised by a paucity of premonitory symptoms.
[ترجمه ترگمان]شواهد Epidemiological حاکی از آن است که پیچیدگی های مربوط به NSAIDs، با کمبود علائم premonitory مشخص می شوند
[ترجمه گوگل]شواهد اپیدمیولوژیک نشان می دهد که عوارض ناشی از NSAID ها با کمبود علائم پیش آگهی مشخص می شود

5. Brushing her teeth, she thought about Francesca, and a cold premonitory feeling came over her.
[ترجمه ترگمان]به her، به فرانچسکا فکر کرد، و احساس خوشایندی که بر او چیره شد
[ترجمه گوگل]او در مورد فرانچسکا مسواک زدن دندانهایش را احساس کرد و احساس غم انگیز سردی از او پذیرفت

6. Conclusion Acupuncture has obvious analgesic effect on no - premonitory migraine at remission stage.
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری طب سوزنی بر روی میگرن دارای خاصیت ضد درد مشهود در مرحله بهبود است
[ترجمه گوگل]نتیجه گیری: طب سوزنی دارای اثر ضد درد موضعی در پیشگیری از بی اشتهایی میگرن در مرحله بهبودی است

7. Protecting and relieving employees is the basic concept of modern labor law, so the premonitory demission right of the employees is the embodying and defending of this concept in legislation.
[ترجمه ترگمان]حفاظت و کاستن از کارمندان مفهوم اصلی قانون کار مدرن است، بنابراین premonitory demission حق کارمندان، embodying و دفاع از این مفهوم در قانون گذاری است
[ترجمه گوگل]حفاظت و از بین بردن کارکنان، مفهوم پایه قانون کار مدرن است، بنابراین حق تقدم پیش شرط کارکنان، تجسم و دفاع از این مفهوم در قانون است

8. Actually, TV station oneself takes a program parade seriously very, they perhaps are inserted in other item sow premonitory, perhaps cooperate with other media.
[ترجمه ترگمان]در واقع، ایستگاه تلویزیونی که خود یک برنامه را به طور جدی انجام می دهد، شاید در موارد دیگری که دارای حس ششم هستند قرار داده شوند، شاید با رسانه های دیگر هم کاری کنند
[ترجمه گوگل]در واقع، ایستگاه تلویزیونی خود را به طور جدی رژه برنامه را به طور جدی می گیرد، آنها شاید در پیش بینی های دیگر کاشت قرار داده شوند، شاید هم با سایر رسانه ها همکاری کنند

9. Objective To observe therapeutic effect of acupuncture on no - premonitory migraine at remission stage.
[ترجمه ترگمان]هدف مشاهده تاثیر درمانی طب سوزنی بر روی میگرن بدون - در مرحله بهبود
[ترجمه گوگل]هدف: تاثیر درمان داروی طب سوزنی در پیشگیری از میگرن در مرحله رمیسیون


کلمات دیگر: