کلمه جو
صفحه اصلی

primary school


معنی : مکتب
معانی دیگر : دبستان، مدرسه ی ابتدایی (elementary school هم می گویند)

انگلیسی به فارسی

دبستان، مدرسه‌ی ابتدایی (elementary school هم می‌گویند)


کودکستان و دبستان سه کلاسه


دبستان، مکتب


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a school that includes the first three or four grades and sometimes kindergarten.

(2) تعریف: a school that comprises the first six grades; elementary school.

• elementary school, school for children in grades 1-6 (or kindergarten-4 grade in some places), school which provides the basics of education
a primary school is a school for young children who are between the ages of 5 and 11.

مترادف و متضاد

مکتب (اسم)
school, training, experience, doctrine, primary school

elementary school


Synonyms: graded school, grade school, grammar school


جملات نمونه

1. My little girl is at primary school.
[ترجمه ترگمان]دختر کوچک من در مدرسه ابتدایی است
[ترجمه گوگل]دختر کوچک من در مدرسه ابتدایی است

2. A primary school is the first school everybody goes to.
[ترجمه ترگمان]یک مدرسه ابتدایی اولین مدرسه ای است که همه به آن می روند
[ترجمه گوگل]مدرسه ابتدایی اولین مدرسه ای است که همه به آن می روند

3. Primary school enrolment will peak this year.
[ترجمه ترگمان]میزان ثبت نام در مدرسه ابتدایی امسال به اوج خود خواهد رسید
[ترجمه گوگل]ثبت نام در مدارس ابتدایی امسال خواهد بود

4. The paper looks at the future of primary school education.
[ترجمه ترگمان]این روزنامه به آینده آموزش ابتدایی مدارس نگاه می کند
[ترجمه گوگل]این مقاله به آینده در زمینه آموزش ابتدایی اشاره دارد

5. A primary school is the first school you go to.
[ترجمه ترگمان]یک مدرسه ابتدایی اولین مدرسه ای است که به آن می روید
[ترجمه گوگل]مدرسه ابتدایی اولین مدرسه ای است که به آن بروید

6. We were class-mates at primary school.
[ترجمه ترگمان]ما تو مدرسه ابتدایی تو کلاس بودیم
[ترجمه گوگل]ما در مکتب ابتدایی کلاس داشتیم

7. She jumped the fourth grade in primary school.
[ترجمه ترگمان]او کلاس چهارم را در دبستان آغاز کرد
[ترجمه گوگل]او کلاس چهارم در مدرسه ابتدایی را پر کرد

8. I was a classroom helper at the local primary school.
[ترجمه ترگمان]در مدرسه ابتدایی محلی یک دستیار کلاس بودم
[ترجمه گوگل]من یک معلم کلاس درس در مدرسه ابتدایی محلی بودم

9. The Dunblane Primary School, the scene of the massacre, was closed until Monday.
[ترجمه ترگمان]مدرسه ابتدایی Dunblane، صحنه کشتار، تا روز دوشنبه بسته شد
[ترجمه گوگل]مدرسه ابتدایی دانگلن، صحنه قتل عام، تا دوشنبه بسته شد

10. He taught in a primary school near Basra.
[ترجمه ترگمان]او در یک مدرسه ابتدایی در نزدیکی بصره تدریس کرد
[ترجمه گوگل]او در مدرسه ابتدایی نزدیک بصره تدریس کرد

11. Read in studio A Primary school has won a national competition to produce their own newspaper.
[ترجمه ترگمان]در استودیو بخوانید یک مدرسه ابتدایی برنده رقابت ملی برای تولید روزنامه خود شده است
[ترجمه گوگل]خواندن در استودیو یک مدرسه ابتدایی یک مسابقه ملی برای تولید روزنامه خود به دست آورد

12. The match will be refereed by 39-year-old Belfast primary school headmaster Brian Stirling.
[ترجمه ترگمان]این مسابقه توسط برایان استرلینگ، مدیر مدرسه ابتدایی بلفاست، ۳۹ ساله داوری خواهد شد
[ترجمه گوگل]این مسابقه توسط سرمربی ابتدایی بلفاست 39 ساله بری استرلینگ مطرح خواهد شد

13. In my time as headteacher of a primary school, similar observations were often made to me.
[ترجمه ترگمان]در زمان من به عنوان بخشی از یک مدرسه ابتدایی، مشاهدات مشابهی اغلب به من داده می شد
[ترجمه گوگل]در زمان من به عنوان مدرس مدرسه ابتدایی، مشاهدات مشابهی اغلب برای من ساخته شد

14. I went to Tintagel primary school a few months later.
[ترجمه ترگمان]چند ماه بعد به مدرسه ابتدایی رفتم
[ترجمه گوگل]چند ماه بعد به مدرسه ابتدایی تینتانگل رفتم

پیشنهاد کاربران

مکتب خانه


کلمات دیگر: