کلمه جو
صفحه اصلی

be rid of


(از شر چیزی) خلاص بودن، دک کردن

انگلیسی به انگلیسی

• be free of -, be clear of -

جملات نمونه

1. He was a boring nuisance! I'm glad to be rid of him.
[ترجمه ترگمان]او یک آدم آزار دهنده و آزار دهنده بود! خوشحالم که از شرش خلاص شدم
[ترجمه گوگل]او ناراحتی خسته کننده بود! من خوشحالم که از او خلاص شوم

2. I was glad to be rid of the car when I finally sold it.
[ترجمه ترگمان]خوشحالم که از شر ماشین خلاص شدم وقتی بالاخره فروختمش
[ترجمه گوگل]وقتی که من سرانجام آن را فروختم خوشحال شدم که ماشین را از بین ببرم

3. He has gone, and I'm glad to be rid of him.
[ترجمه ترگمان]او رفته، و من خوشحالم که از شرش خلاص شدم
[ترجمه گوگل]او رفته است و خوشحالم که از او خلاص شوم

4. The family had sought a way to be rid of her and the problems she had caused them.
[ترجمه ترگمان]خانواده اش راهی پیدا کرده بودند تا از شر او و مشکلاتی که ایجاد کرده بود خلاص شوند
[ترجمه گوگل]خانواده به دنبال راهی برای رهایی از او و مشکلات او بود

5. He was glad to be rid of the typewriter, though he had been unwilling to part with it until now.
[ترجمه ترگمان]او خوشحال بود که از شر ماشین تحریر خلاص شد، هرچند که تا آن زمان نمی خواست از آن جدا شود
[ترجمه گوگل]او خوشحال شد که از ماشین تحریر خلاص شود، هرچند او تا به حال تمایلی به این کار نداشت

6. If Frank wanted to be rid of me, he would be.
[ترجمه ترگمان]، اگه \"فرانک\" می خواست از شر من خلاص بشه
[ترجمه گوگل]اگر فرانک می خواست از من خلاص شود، او خواهد بود

7. I am glad to be rid of them, but the thousands of species outdoors delight me.
[ترجمه ترگمان]خوشحالم که از شر آن ها خلاص می شوم، اما هزاران گونه در فضای باز مرا شاد می کنند
[ترجمه گوگل]من خوشحالم که از آنها خلاص شوم، اما هزاران گونه در خارج از من، من را خوشحال می کنند

8. I'd give anything to be rid of this headache.
[ترجمه ترگمان]من هر کاری می کنم تا از شر این سردرد خلاص شوم
[ترجمه گوگل]من می خواهم چیزی را از این سردرد خلاص کنم

9. I wanted it to go. Be rid of it.
[ترجمه ترگمان] می خواستم که بره از شرش خلاص شو
[ترجمه گوگل]من می خواستم این کار را بکنم از شر آن خلاص شوید

10. Yet why should you castrate yourself To be rid of them both?
[ترجمه ترگمان]با این حال، چرا خودت را مجبور می کنی که هر دو را از شر آن ها خلاص کنی؟
[ترجمه گوگل]با این حال چرا باید خودتان را سرزنش کنید تا از هر دو آنها خلاص شوید؟

11. The visitors were glad to be rid of their raincoats.
[ترجمه ترگمان]مهمانان خوشحال بودند که of را از دست دادند
[ترجمه گوگل]بازدید کنندگان خوشحال شدند که از باران های خود خلاص شوند

12. I also know that I could be rid of him with a single bullet.
[ترجمه ترگمان]همینطور می دونم که می تونم با یه گلوله از شرش خلاص شم
[ترجمه گوگل]من همچنین می دانم که من می توانم با یک گلوله ای خلاص شوم

13. The experiment shows that, the pyrochlore phase can be rid of by the precursor synthesis.
[ترجمه ترگمان]آزمایش نشان می دهد که، فاز pyrochlore را می توان با سنتز اولیه از دست داد
[ترجمه گوگل]آزمایش نشان می دهد که فاز pyrochlore را می توان توسط سنتز پیش ساز حذف کرد


کلمات دیگر: