موثر، متاثر کننده، تاثرآور، محرک احساسات، ظاهرساز
affecting
موثر، متاثر کننده، تاثرآور، محرک احساسات، ظاهرساز
انگلیسی به فارسی
مؤثر، متأثرکننده، تأثرآور
موثر بر، اثر کردن بر، تغییر دادن، متاثر کردن، وانمود کردن، دوست داشتن، تمایل داشتن، تظاهر کردن به
انگلیسی به انگلیسی
صفت ( adjective )
مشتقات: affectingly (adv.)
مشتقات: affectingly (adv.)
• : تعریف: emotionally moving.
• مشابه: moving, pathetic, poignant, tearful, touching
• مشابه: moving, pathetic, poignant, tearful, touching
- The final scene of the film is powerful and affecting.
[ترجمه ترگمان] صحنه نهایی فیلم بسیار قدرتمند و موثر است
[ترجمه گوگل] صحنه نهایی فیلم قدرتمند و تاثیرگذار است
[ترجمه گوگل] صحنه نهایی فیلم قدرتمند و تاثیرگذار است
• moving, stirring, touching; exciting
مترادف و متضاد
Synonyms: arousing affect, touching, stirring, poignant
moving
جملات نمونه
1. The recent hot, humid weather is affecting air quality.
[ترجمه ترگمان]هوای گرم و مرطوب اخیر بر کیفیت هوا تاثیر می گذارد
[ترجمه گوگل]هوای داغ و مرطوب اخیر بر کیفیت هوا اثر می گذارد
[ترجمه گوگل]هوای داغ و مرطوب اخیر بر کیفیت هوا اثر می گذارد
2. A mysterious illness is affecting all the animals.
[ترجمه ترگمان] یه بیماری مرموز داره همه حیوانات رو تحت تاثیر قرار میده
[ترجمه گوگل]یک بیماری مرموز بر تمام حیوانات تاثیر می گذارد
[ترجمه گوگل]یک بیماری مرموز بر تمام حیوانات تاثیر می گذارد
3. Dense / thick fog is affecting roads in the north and visibility is poor.
[ترجمه ترگمان]مه غلیظ و غلیظ بر جاده ها در شمال تاثیر می گذارد و دید ضعیف است
[ترجمه گوگل]درختان چگالی / ضخیم در جاده ها در شمال تاثیر می گذارند و دید کمبود دارد
[ترجمه گوگل]درختان چگالی / ضخیم در جاده ها در شمال تاثیر می گذارند و دید کمبود دارد
4. A computer model is used to predict forces affecting the aircraft in flight.
[ترجمه ترگمان]یک مدل کامپیوتری برای پیش بینی نیروهای موثر بر هواپیما در پرواز استفاده می شود
[ترجمه گوگل]یک مدل کامپیوتری برای پیش بینی نیروهای موثر بر هواپیما در پرواز استفاده می شود
[ترجمه گوگل]یک مدل کامپیوتری برای پیش بینی نیروهای موثر بر هواپیما در پرواز استفاده می شود
5. The strike affecting the country's largest airline is producing easy pickings for smaller companies.
[ترجمه ترگمان]این اعتصاب که بزرگ ترین شرکت هواپیمایی کشور را تحت تاثیر قرار داده است، در حال تولید طعمه های آسان برای شرکت های کوچک تر است
[ترجمه گوگل]اعتصاب که بر روی بزرگترین شرکت هواپیمایی کشور تأثیر می گذارد، برای شرکت های کوچکتر تولید آسان می کند
[ترجمه گوگل]اعتصاب که بر روی بزرگترین شرکت هواپیمایی کشور تأثیر می گذارد، برای شرکت های کوچکتر تولید آسان می کند
6. Widespread flooding is affecting large areas of Devon.
[ترجمه ترگمان]سیل گسترده بر مناطق بزرگی از Devon تاثیر می گذارد
[ترجمه گوگل]سیل گسترده ای بر مناطق وسیعی از دون تاثیر می گذارد
[ترجمه گوگل]سیل گسترده ای بر مناطق وسیعی از دون تاثیر می گذارد
7. Lack of parking space is affecting the town's all-important tourist industry.
[ترجمه ترگمان]فقدان فضای پارکینگ بر صنعت گردشگری مهم شهر تاثیر می گذارد
[ترجمه گوگل]فقدان فضای پارکینگ بر صنعت گردشگری مهم شهر تاثیر می گذارد
[ترجمه گوگل]فقدان فضای پارکینگ بر صنعت گردشگری مهم شهر تاثیر می گذارد
8. Pollution is affecting many creatures lower down the food chain.
[ترجمه ترگمان]آلودگی بر بسیاری از موجودات در زنجیره غذایی تاثیر می گذارد
[ترجمه گوگل]آلودگی به بسیاری از موجودات پایین تر از زنجیره غذایی تاثیر می گذارد
[ترجمه گوگل]آلودگی به بسیاری از موجودات پایین تر از زنجیره غذایی تاثیر می گذارد
9. The real disease affecting the country is inflation.
[ترجمه ترگمان]بیماری واقعی که بر کشور تاثیر می گذارد تورم است
[ترجمه گوگل]بیماری واقعی که بر کشور تاثیر می گذارد تورم است
[ترجمه گوگل]بیماری واقعی که بر کشور تاثیر می گذارد تورم است
10. The reduced consumer demand is also affecting company profits.
[ترجمه ترگمان]تقاضای کاهش مصرف نیز بر سود شرکت تاثیر می گذارد
[ترجمه گوگل]کاهش تقاضای مصرف کننده نیز بر سود شرکت تاثیر می گذارد
[ترجمه گوگل]کاهش تقاضای مصرف کننده نیز بر سود شرکت تاثیر می گذارد
11. The troubles that are affecting the company are more than just growing pains.
[ترجمه ترگمان]مشکلاتی که بر این شرکت تاثیر می گذارند بیشتر از درد رو به افزایش است
[ترجمه گوگل]مشکلاتی که بر شرکت تاثیر می گذارد، بیش از آنکه در حال افزایش است
[ترجمه گوگل]مشکلاتی که بر شرکت تاثیر می گذارد، بیش از آنکه در حال افزایش است
12. He promised to tackle the workaday matters affecting people's daily lives.
[ترجمه ترگمان]او قول داد که مسائل مربوط به زندگی روزمره مردم را حل کند
[ترجمه گوگل]او وعده داده است که با مشکلات روزافزون زندگی روزمره مردم مواجه شود
[ترجمه گوگل]او وعده داده است که با مشکلات روزافزون زندگی روزمره مردم مواجه شود
13. The radio news reported power outages affecting 50 homes.
[ترجمه ترگمان]رسانه های خبری گزارش دادند که قطعی برق در حدود ۵۰ خانه را تحت تاثیر قرار داده است
[ترجمه گوگل]اخبار رادیو گزارش داد که قطع برق در 50 خانه تاثیر می گذارد
[ترجمه گوگل]اخبار رادیو گزارش داد که قطع برق در 50 خانه تاثیر می گذارد
14. She is constantly under pressure and it is affecting her health.
[ترجمه ترگمان]او دائما تحت فشار است و بر سلامت او تاثیر می گذارد
[ترجمه گوگل]او به طور مداوم تحت فشار است و بر سلامتی او تأثیر می گذارد
[ترجمه گوگل]او به طور مداوم تحت فشار است و بر سلامتی او تأثیر می گذارد
پیشنهاد کاربران
موثر بر
تاثر آور
It was a deeply affecting story .
داستان عمیقا" تاثر آور بود .
It was a deeply affecting story .
داستان عمیقا" تاثر آور بود .
تاثیر
اثرگذاری، تاثیرگذاری
تاثیرگذار
کلمات دیگر: