پاساژ، مجتمع فروشگاهها
shopping mall
پاساژ، مجتمع فروشگاهها
انگلیسی به فارسی
پاساژ، مجتمع فروشگاهها
انگلیسی به انگلیسی
• location in which there are many stores
a shopping mall is an area where a lot of shops have been built close together and where cars are not allowed.
a shopping mall is an area where a lot of shops have been built close together and where cars are not allowed.
جملات نمونه
1. We are going to build a shopping mall in this area.
[ترجمه Sara] ما میخواهیم اینجا یک مرکز خرید بسازیم
[ترجمه .] ما در حال ساخت یک مرکز خرید در این منطقه هستیم.
[ترجمه ترگمان]ما قصد داریم یک مرکز خرید در این منطقه بسازیم[ترجمه گوگل]ما قصد داریم یک مرکز خرید در این منطقه بسازیم
2. Townspeople have flocked to the new shopping mall.
[ترجمه ترگمان]Townspeople به مرکز خرید جدید هجوم آورده اند
[ترجمه گوگل]شهروندان به مرکز خرید جدید رفته اند
[ترجمه گوگل]شهروندان به مرکز خرید جدید رفته اند
3. The shopping mall is covered over with an enormous glass roof.
[ترجمه ترگمان]مرکز خرید با سقف شیشه ای بسیار پوشیده شده است
[ترجمه گوگل]مرکز خرید با یک سقف شیشه ای بزرگ پوشیده شده است
[ترجمه گوگل]مرکز خرید با یک سقف شیشه ای بزرگ پوشیده شده است
4. They're throwing it at a nearby shopping mall.
[ترجمه ترگمان]آن ها آن را در یک مرکز خرید در همان نزدیکی پرتاب می کنند
[ترجمه گوگل]آنها آن را در یک مرکز خرید در نزدیکی پرتاب می کنند
[ترجمه گوگل]آنها آن را در یک مرکز خرید در نزدیکی پرتاب می کنند
5. The first is to build the new shopping mall or supermarket immediately adjacent to the town centre.
[ترجمه ترگمان]اولین بار ساخت یک مرکز خرید جدید یا سوپرمارکت نزدیک به مرکز شهر است
[ترجمه گوگل]اول این است که مرکز خرید جدید یا سوپرمارکت را بلافاصله به مرکز شهر بسازید
[ترجمه گوگل]اول این است که مرکز خرید جدید یا سوپرمارکت را بلافاصله به مرکز شهر بسازید
6. Whitaker, 3 sells clothes at a Lakeland, Fla., shopping mall.
[ترجمه ترگمان]Whitaker ۳، ۳ تن لباس می فروشد خرید کنید، خرید کنید
[ترجمه گوگل]ویتاکر، 3 لباس را در یک فروشگاه خرید در لیکلند، فلوریدا فروخته است
[ترجمه گوگل]ویتاکر، 3 لباس را در یک فروشگاه خرید در لیکلند، فلوریدا فروخته است
7. Cheng raced through a crowded shopping mall in pursuit of the man who had grabbed her purse.
[ترجمه ترگمان]چنگ در جستجوی مردی بود که کیفش را چنگ زده بود
[ترجمه گوگل]چنگ در یک مرکز خرید شلوغ در جستجوی مردی بود که کیف پولش را گرفته بود
[ترجمه گوگل]چنگ در یک مرکز خرید شلوغ در جستجوی مردی بود که کیف پولش را گرفته بود
8. The plans for a new shopping mall are backed by the city council.
[ترجمه ترگمان]برنامه های خرید یک مرکز خرید جدید توسط شورای شهر پشتیبانی می شود
[ترجمه گوگل]طرح های یک مرکز خرید جدید توسط شورای شهر حمایت می شود
[ترجمه گوگل]طرح های یک مرکز خرید جدید توسط شورای شهر حمایت می شود
9. The huge shopping mall near my home is a place I rarely visit any more.
[ترجمه ترگمان]خرید بزرگ خرید در نزدیکی خانه ام جایی است که به ندرت از آن دیدن می کنم
[ترجمه گوگل]مرکز خرید بزرگ در نزدیکی خانه من یک مکان است که من به ندرت از آن دیدن می کنم
[ترجمه گوگل]مرکز خرید بزرگ در نزدیکی خانه من یک مکان است که من به ندرت از آن دیدن می کنم
10. Fairbank became something of a shopping mall.
[ترجمه ترگمان]fairbank به بازار خرید تبدیل شد
[ترجمه گوگل]Fairbank چیزی از یک مرکز خرید تبدیل شد
[ترجمه گوگل]Fairbank چیزی از یک مرکز خرید تبدیل شد
11. And a car bomb near a Medellin shopping mall injured 50.
[ترجمه ترگمان]و یک خودروی بمب گذاری شده در نزدیکی یک فروشگاه خرید Medellin ۵۰ نفر را زخمی کرد
[ترجمه گوگل]و یک بمب خودرو در نزدیکی یک مرکز خرید Medellin آسیب دیده 50
[ترجمه گوگل]و یک بمب خودرو در نزدیکی یک مرکز خرید Medellin آسیب دیده 50
12. There are plans to build a new shopping mall on the outskirts of town.
[ترجمه ترگمان]برنامه هایی برای ساخت یک مرکز خرید جدید در حومه شهر وجود دارد
[ترجمه گوگل]قصد دارد یک مرکز خرید جدید در حومه شهر ایجاد کند
[ترجمه گوگل]قصد دارد یک مرکز خرید جدید در حومه شهر ایجاد کند
13. Their goal is to become the one-stop shopping mall of cyberspace.
[ترجمه ترگمان]هدف آن ها تبدیل شدن به مرکز خرید یک فروشگاه فضای مجازی است
[ترجمه گوگل]هدف آنها تبدیل شدن به یک مرکز خرید در فضای مجازی است
[ترجمه گوگل]هدف آنها تبدیل شدن به یک مرکز خرید در فضای مجازی است
14. Even now, he had never returned to the shopping mall.
[ترجمه ترگمان]حتی اکنون، هرگز به فروشگاه خرید برنگشته بود
[ترجمه گوگل]حتی در حال حاضر او هرگز به مرکز خرید بازگشته است
[ترجمه گوگل]حتی در حال حاضر او هرگز به مرکز خرید بازگشته است
15. People hurt when the ceiling of a shopping mall fell in.
[ترجمه ترگمان]وقتی که سقف یک مرکز خرید سقوط کرد مردم آسیب دیدند
[ترجمه گوگل]هنگامی که سقف یک مرکز خرید سقوط کرد، مردم آسیب می بینند
[ترجمه گوگل]هنگامی که سقف یک مرکز خرید سقوط کرد، مردم آسیب می بینند
پیشنهاد کاربران
نوبازار،
گروه بازار،
همگی بازار،
همهچی بازار،
دَستِه بازار.
گروه بازار،
همگی بازار،
همهچی بازار،
دَستِه بازار.
مرکز خرید، مجتمع خرید، پاساژ
بازار مرکزی
مرکز خرید
پاساژ
پاساژ
مر کز خرید
پاساژ . مرکز خرید
پاساژ
خریدسرا؛ خریدگاه
کلمات دیگر: