کلمه جو
صفحه اصلی

allah


(عربی) الله

انگلیسی به فارسی

(عربی) الله


الله


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: in the religion of Islam, the name of the supreme deity.
مشابه: almighty

• god (arabic); supreme muslim deity (islam)
allah is the name of god in islam.

جملات نمونه

1. It is the will of Allah.
[ترجمه ترگمان]این اراده الله است
[ترجمه گوگل]این اراده خداست

2. Now, brother, repeat after me, "All praise to Allah, Lord of All the Worlds".
[ترجمه فروید ایرانی] حال بعد از من تکرار کن برادر : تمام ستایش ها برای خداست ؛ پروردگار تمام جهان ها
[ترجمه ترگمان]حالا برادر، تکرار کن \"همه ستایش از خدا، خدای همه جهان\"
[ترجمه گوگل]حالا، برادر، بعد از من تکرار می کنم، 'همه را به خداوند، پروردگار تمام جهان' ستایش می کنم

3. That she still believed in Allah and prayed regularly at the nearby mosque.
[ترجمه ترگمان]که او هنوز به خدا اعتقاد دارد و به طور مرتب در مسجد مجاور دعا می کند
[ترجمه گوگل]این که او هنوز به خدا ایمان آورد و به طور مرتب در مسجد نزدیک مشغول دعا بود

4. He reported back to Allah that he could find only an idol worshipper.
[ترجمه ترگمان]او به خدا گزارش داد که می تواند یکی از worshipper بت را پیدا کند
[ترجمه گوگل]او به خدا گزارش داد که می تواند فقط یک عبادت بت را پیدا کند

5. In her time of distress she prayed to Allah to help her.
[ترجمه سید هادی حسینی] در وقت پریشانحالی از خداوند طلبِ یاری کرد.
[ترجمه ترگمان]در زمان پریشانی به درگاه خدا دعا می کرد که به او کمک کند
[ترجمه گوگل]در زمان ترس و وحشت او به خداوند به او کمک کرد

6. Allah naturally inflicted total defeat on him, from which he never recovered.
[ترجمه ترگمان]خداوند به طور طبیعی کل شکست خود را بر او وارد آورد، و هرگز التیام نیافت
[ترجمه گوگل]خداوند به طور طبیعی او را شکست داد، و او هرگز نجات یافت

7. Allah! There is no god but He: of a surety He will gather you together against the Day of Judgment, about which there is no doubt.
[ترجمه سید هادی حسینی] بی شک، الله که خدایی جز او نیست، همه شما را در روز داوری که بی گمان به وقوع خواهد پیوست گِرد خواهد آورد.
[ترجمه ترگمان]الله! هیچ خدایی وجود ندارد جز او: به یک ضمانت، شما را در برابر روز داوری گرد هم جمع خواهد کرد که در آن شکی نیست
[ترجمه گوگل]الله! هیچ خدایی جز او وجود ندارد؛ از حقیقی که او را در برابر روز قیامت جمع می کند، که در آن شکی نیست

8. Islam, Allah is a respected word that you need to have ablutions before saying.
[ترجمه ترگمان]اسلام، یک واژه مورد احترام است که باید قبل از گفتن، ablutions داشته باشید
[ترجمه گوگل]اسلام، خداوند یک کلمه محترم است که قبل از گفتن باید قبول کرد

9. "Thanks to Allah the people and the mujahideen are together in this area, " said the Mawlawi Sahib.
[ترجمه ترگمان]صاحب صاحب گفت: \" به لطف خدا مردم و مجاهدین در این منطقه کنار هم جمع شده اند \"
[ترجمه گوگل]مولوی صاحب گفت: «با تشکر از خدا مردم و مجاهدین در این منطقه همدیگر را تشکیل می دهند

10. We prayed that Allah may give him 200 years to live, Khan said.
[ترجمه ترگمان]خان گفت که ما دعا می کنیم که خداوند به او دویست سال فرصت دهد تا زنده بماند
[ترجمه گوگل]خان گفت که ما دعا کردیم که خداوند به او 200 سال زندان بدهد

11. But Allah, and know that Allah is with those who restrain themselves.
[ترجمه سید هادی حسینی] و اما در باره خداوند باید دانست که او با کسانی است که خویشتندار ( با تقوا ) باشند.
[ترجمه ترگمان]اما الله، و می دانم که خداوند با کسانی است که خود را مهار می کنند
[ترجمه گوگل]اما خداوند، و می داند که خدا با کسانی است که خود را محدود می کنند

12. Fountain where the Devotees of Allah do drink, making it flow in unstinted abundance.
[ترجمه ترگمان]جایی که مریدان خدا می نوشند، آن را به وفور انجام می دهند
[ترجمه گوگل]چشمه ای که قربانیان خدا نوشیدند و آن را در فراوانی ناپایدار جریان می دهند

13. Allah has time to listen; do you have time to pray?
[ترجمه ترگمان]خداوند برای گوش دادن وقت دارد؛ آیا وقت دارید که دعا کنید؟
[ترجمه گوگل]خداوند زمان برای شنیدن دارد آیا وقت دارید که دعا کنید؟

14. And besides, investigators came back, what does Allah look like?
[ترجمه ترگمان]و علاوه بر این، بازرسان بازگشتند، خدا چه شکلی است؟
[ترجمه گوگل]و علاوه بر این، محققان به عقب برگشتند، آنچه خدا به نظر می رسد چیست؟


کلمات دیگر: