کلمه جو
صفحه اصلی

typecast


(ارجاع نقش به هنرپیشه ها) ارجاع کردن نقش های مشابه (در نمایش ها یا فیلم های مختلف) به هنرپیشه ی بخصوص (مثلا ارجاع نقش های آدم جنایتکار)، حروفچینی کردن

انگلیسی به فارسی

(ارجاع نقش به هنرپیشهها) ارجاع کردن نقشهای مشابه (در نمایش‌ها یا فیلمهای مختلف) به هنرپیشه‌ی بخصوص (برای مثال ارجاع نقشهای آدم جنایتکار)


تایپیست


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: typecasts, typecasting, typecast
(1) تعریف: to place (an actor) in a role that appears to suit his or her personality, appearance, or reputation.

- He was typecast as a criminal because of his sinister face.
[ترجمه ترگمان] او مانند یک جنایتکار، به خاطر صورت منحوس او، نقش یک جنایتکار را ایفا می کرد
[ترجمه گوگل] او به خاطر چهره شوم او به عنوان یک جنایتکار بود

(2) تعریف: to cast habitually in the same type of acting role.
فعل گذرا و ( transitive verb, intransitive verb )
حالات: type-casts, type-casting, type-cast
• : تعریف: in printing, to prepare or cast (type).
صفت ( adjective )
مشتقات: type-caster (n.)
• : تعریف: with the type already cast, as for a document to be printed.

• cast an actor repeatedly in similar roles; cast an actor in a role matching his characteristics
if actors are typecast, they play the same type of character in every play or film that they are in.

جملات نمونه

1. He is practically typecast for the role of a gangster.
[ترجمه ترگمان]او عملا طرفدار نقش یک تبهکار است
[ترجمه گوگل]او عمدتا برای نقش یک گانگستر است

2. I didn't want to be typecast and I think I've maintained a large variety in the roles I've played.
[ترجمه بهزاد] نمیخواستم که نقش های معمولم را داشته باشم و گمان کنم در نقش هایی که بازی کرده ام تنوع زیادی را رعایت کرده ام.
[ترجمه ترگمان]من نمی خواستم typecast باشم و فکر می کنم نقش بزرگی در نقش هایی داشتم که ایفا می کردم
[ترجمه گوگل]من نمیخواهم اینطور به نظر برسد و من فکر میکنم من در نقشهایی که من انجام دادم تنوع زیادی را پشت سر گذاشتم

3. She soon found herself typecast as a dizzy blonde.
[ترجمه ترگمان]به زودی خود را مانند یک بلوند گیج و سرگیجه یافته بود
[ترجمه گوگل]او به زودی خودش را به عنوان یک ورزش سرگیجه یافت

4. She didn't want to be typecast as a dumb blonde.
[ترجمه ترگمان]او نمی خواست مثل یک بلوند خنگ بازی کند
[ترجمه گوگل]او نمی خواست که به عنوان یک ورزش نادان تنبیه شود

5. He always gets typecast as the villain.
[ترجمه ترگمان]او همیشه نقش جنایتکار را بازی می کند
[ترجمه گوگل]او همیشه عصبانی به نظر می رسد

6. African-Americans were often typecast as servants, entertainers or criminals.
[ترجمه ترگمان]آفریقایی - آمریکایی ها اغلب به عنوان خدمتکار، هنرمند یا مجرم شناخته می شدند
[ترجمه گوگل]آمریکایی های آفریقایی تبار اغلب به عنوان خادمین، هنرمندان و جنایتکاران فعالیت می کنند

7. He has become typecast for the role as a scholar.
[ترجمه ترگمان]او به عنوان یک پژوهشگر به نقش یک دانشمند تبدیل شده است
[ترجمه گوگل]او برای نقش به عنوان یک محقق تبدیل شده است

8. I don't want to get typecast as a comedy actress.
[ترجمه ترگمان]نمی خواهم نقش یک هنرپیشه کمدی را بازی کنم
[ترجمه گوگل]من نمی خواهم به عنوان بازیگر کمدی بازی کنم

9. I don't want you typecast in khaki battle jacket.
[ترجمه ترگمان]من نمی خواهم تو در لباس نظامی من نقش بازی کنی
[ترجمه گوگل]من نمی خواهم تو را در جک نبرد خاکی

10. This makes it possible to typecast a long string directly to a null - terminated string.
[ترجمه ترگمان]این امر امکان پذیر بودن یک رشته بلند را مستقیما به یک رشته از صفر به پایان می رساند
[ترجمه گوگل]این باعث می شود که یک رشته طولانی مستقیما به رشته ای خالی پایان یابد

11. He is practically typecast for the role a gangster.
[ترجمه ترگمان]او عملا برای نقشی که یک تبهکار بر عهده دارد صادق است
[ترجمه گوگل]او عملا برای نقش یک گانگستر تلاش می کند

12. Babur thinks he looks like a film star, the sort who gets typecast as a rugged mountain trapper.
[ترجمه ترگمان]بابور فکر می کند که او شبیه یک ستاره فیلم است، نوعی که به عنوان یک دام rugged کوهستانی شناخته می شود
[ترجمه گوگل]باب فکر می کند او به نظر می رسد مثل یک ستاره فیلم است، مرتب سازی بر اساس نوع خاصی که به عنوان یک کوه کوه ناهموار می شود

13. London had been too crowded, and the suburbs too typecast.
[ترجمه ترگمان]لندن خیلی شلوغ شده بود و حومه شهر خیلی خوب بود
[ترجمه گوگل]لندن بیش از حد شلوغ بوده است و حومه ها نیز بسیار مرسوم هستند

14. This is no longer an either / or choice that allows us to typecast a company easily.
[ترجمه ترگمان]این دیگر یک انتخاب یا انتخاب نیست که به ما اجازه می دهد به راحتی یک شرکت ایجاد کنیم
[ترجمه گوگل]این دیگر انتخاب / انتخابی نیست که به ما اجازه می دهد تا به راحتی شرکت را تایپ کنیم

پیشنهاد کاربران

کلیشه ای شدن؛ کلیشه ای رفتار کردن


کلمات دیگر: