بزرنگی، بزیرکی، بچابکی
cleverly
بزرنگی، بزیرکی، بچابکی
انگلیسی به انگلیسی
• wisely, intelligently
جملات نمونه
1. he would cleverly avoid his creditors
او با زرنگی از گیر طلبکاران خود فرار می کرد.
2. He dodged cleverly when she threw her shoe at him.
[ترجمه ترگمان]وقتی که کفشش را به طرف او پرت می کرد، از هوش رفت
[ترجمه گوگل]او هنگامی که کفش خود را بر روی او انداخت، هوشمندانه حرکت کرد
[ترجمه گوگل]او هنگامی که کفش خود را بر روی او انداخت، هوشمندانه حرکت کرد
3. Alison had cleverly deduced that I was the author of the letter.
[ترجمه ترگمان]آلیسون فهمیده بود که من نویسنده نامه هستم
[ترجمه گوگل]آلیسون هوشمندانه تصریح کرد که من نویسنده نامه بودم
[ترجمه گوگل]آلیسون هوشمندانه تصریح کرد که من نویسنده نامه بودم
4. The cleverly designed speech lashed the audience into a frenzy.
[ترجمه ترگمان]سخنرانی زیرکانه ای که به طور هوشمندانه طراحی شده بود، حضار را به هیجان آورد
[ترجمه گوگل]سخنرانی هوشمندانه طراحی شده مخاطبان را به یک دیوانگی تبدیل کرد
[ترجمه گوگل]سخنرانی هوشمندانه طراحی شده مخاطبان را به یک دیوانگی تبدیل کرد
5. United scored just before half-time when Adcock cleverly chipped the ball over the keeper.
[ترجمه ترگمان]یونایتد دقیقا قبل از نصف بازی را به ثمر رساند که adcock به طور هوشمندانه توپ را به طرف نگهبان برد
[ترجمه گوگل]United در دقیقهی نیمه بهدست اومده و گلهای بازیکنان تیم Adcock رو در موقعیت گلزده قرار میده؛
[ترجمه گوگل]United در دقیقهی نیمه بهدست اومده و گلهای بازیکنان تیم Adcock رو در موقعیت گلزده قرار میده؛
6. Helen brought Simon down very cleverly with her remarks.
[ترجمه ترگمان]هلن با سخنان خود سیمون را با مهارت پایین آورد
[ترجمه گوگل]هلن سیمون را بسیار با هوشمندانه با سخنانش به ارمغان آورد
[ترجمه گوگل]هلن سیمون را بسیار با هوشمندانه با سخنانش به ارمغان آورد
7. The illustrations were cleverly tied in with the text.
[ترجمه ترگمان]تصاویر به طور ماهرانه ای در متن گره خورده بودند
[ترجمه گوگل]این تصاویر هوشمندانه با متن متصل شده اند
[ترجمه گوگل]این تصاویر هوشمندانه با متن متصل شده اند
8. You've timed your holiday cleverly the weather's at its best.
[ترجمه ترگمان]تعطیلات تو با مهارت the در بهترین حالتش بود
[ترجمه گوگل]شما تعطیلات خود را به طرز محسوسی تنظیم کرده اید
[ترجمه گوگل]شما تعطیلات خود را به طرز محسوسی تنظیم کرده اید
9. The press conference was cleverly stage-managed.
[ترجمه ترگمان]کنفرانس مطبوعاتی با زیرکی برگزار شد
[ترجمه گوگل]کنفرانس مطبوعاتی هوشمندانه مدیریت شد
[ترجمه گوگل]کنفرانس مطبوعاتی هوشمندانه مدیریت شد
10. The bar's lay-out has been cleverly designed to give a feeling of space without losing a certain cosiness.
[ترجمه ترگمان]بار به طور ماهرانه طراحی شده بود که احساس فضا را از دست بدهد، بدون اینکه یک cosiness مشخصی از دست بدهد
[ترجمه گوگل]طراحی بیرونی طراحی شده است به طرز هوشمندانه طراحی شده است تا فضای احساس را بدون از بین بردن احساس خاصی به وجود آورد
[ترجمه گوگل]طراحی بیرونی طراحی شده است به طرز هوشمندانه طراحی شده است تا فضای احساس را بدون از بین بردن احساس خاصی به وجود آورد
11. The crime was very cleverly executed.
[ترجمه ترگمان]جنایت به طرز ماهرانه ای اجرا شده بود
[ترجمه گوگل]جنایت بسیار هوشمندانه اعدام شد
[ترجمه گوگل]جنایت بسیار هوشمندانه اعدام شد
12. He cleverly sowed doubts into the minds of his rivals.
[ترجمه ترگمان]او به طور ماهرانه ای شک و تردید را در ذهن رقبای خود کاشت
[ترجمه گوگل]او هوشمندانه شک و تردید را در ذهن رقبای خود کاشت
[ترجمه گوگل]او هوشمندانه شک و تردید را در ذهن رقبای خود کاشت
13. Her cleverly disguised lob completely wrong - footed her opponent.
[ترجمه ترگمان]او به طور ماهرانه خود را کاملا اشتباه به طرف حریف پرتاب کرد
[ترجمه گوگل]او هوشمندانه لباس پوشیدنی به طور کامل اشتباه - footed حریف خود
[ترجمه گوگل]او هوشمندانه لباس پوشیدنی به طور کامل اشتباه - footed حریف خود
14. I thought you handled the situation very cleverly.
[ترجمه ترگمان]من فکر می کردم که تو خیلی زیرکانه موقعیت رو کنترل کردی
[ترجمه گوگل]فکر کردم شما خیلی هوشمندانه رفتار کردید
[ترجمه گوگل]فکر کردم شما خیلی هوشمندانه رفتار کردید
15. The show is very cleverly choreographed.
[ترجمه ترگمان]این برنامه به طور ماهرانه طراحی شده است
[ترجمه گوگل]این نمایش بسیار هوشمندانه طراحی شده است
[ترجمه گوگل]این نمایش بسیار هوشمندانه طراحی شده است
پیشنهاد کاربران
ماهرانه
هوشمندانه
زیرکانه
کلمات دیگر: