کلمه جو
صفحه اصلی

right hand


مقرب، نزدیک، مورد اطمینان، به سوی راست، وابسته به راست، با دست راست، دست راست

انگلیسی به فارسی

دست راست


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
(1) تعریف: situated on or directed toward the right side.
مشابه: right

(2) تعریف: of, for, or performed by the right hand.

(3) تعریف: most helpful or useful; relied on.

- My son is my right-hand man.
[ترجمه ترگمان] پسرم دست راستم است
[ترجمه گوگل] پسر من مرد راست دستم است

• hand located on the right side of the body; assistance, help
right-hand refers to something which is on the right side.

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] راست

جملات نمونه

1. the right-hand side of the road
دست راست جاده

2. the president's right-hand man
مرد مورد اطمینان رئیس جمهور

3. Industry is fortune’s right hand, and frugality her left.
[ترجمه ترگمان]صنعت دست راست طالع مالی است و او را از سمت چپ نگه می دارد
[ترجمه گوگل]صنعت دست خوش برنده است، و صرفه جویی در سمت چپ او

4. Industry if fortune's right hand, and frugality her left.
[ترجمه ترگمان]اگر کار دست درست بود، کار صنعت را کم تر از پیش کم می کرد
[ترجمه گوگل]صنعت اگر دست راست و ثروت است، و صرفه جویی در سمت چپ او

5. Her right hand is inches from mine.
[ترجمه ترگمان]دست راستش چند اینچ با مال من فاصله داره
[ترجمه گوگل]دست راستش اینچ از من است

6. The fighter feinted with his right hand and struck with his left.
[ترجمه ترگمان]مرد مبارز با دست راستش تکان خورد و دست چپش را خورد
[ترجمه گوگل]جنگنده با دست راستش دست و چپ او را گرفت

7. She extended her right hand towards me.
[ترجمه ترگمان]دست راستش را به طرف من دراز کرد
[ترجمه گوگل]او دست راست خود را به سمت من گسترش داد

8. I see a hospital on my right hand.
[ترجمه ترگمان]من یه بیمارستان رو دست راستم می بینم
[ترجمه گوگل]من یک بیمارستان را در دست راستم می بینم

9. The boxer feinted with his right hand and struck with his left hand.
[ترجمه ترگمان]بوکسور دست راستش را تکان داد و دست چپش را خورد
[ترجمه گوگل]بوکسور دست راستش را با دست چپش زد

10. He stood with the gun in his right hand and his left hand steadying his aim.
[ترجمه ترگمان]او با اسلحه در دست راستش ایستاده بود و دست چپش را به او نشان می داد
[ترجمه گوگل]او با اسلحه در دست راست خود ایستاده بود و دست چپ خود را هدف قرار دادن است

11. The right hand is dominant in most people.
[ترجمه ترگمان]دست راست در بیشتر مردم غالب است
[ترجمه گوگل]دست راست در اکثر افراد غالب است

12. He held the pencil in his right hand .
[ترجمه ترگمان]مداد را در دست راستش گرفته بود
[ترجمه گوگل]او مداد را در دست راست خود نگه داشت

13. She swung a slow, heavy right hand at him.
[ترجمه ترگمان]دستش را آهسته و سنگین به سمت او تکان داد
[ترجمه گوگل]او یک دست راست و آهسته را به او زد

14. She insinuated her right hand under his arm.
[ترجمه ترگمان]دست راستش را زیر بغل زده بود
[ترجمه گوگل]او دست راستش را زیر دستش گذاشت

پیشنهاد کاربران

یارِ غار، مورد اعتماد

سمت راست، طرف راست

دست راست
دست راست من بر سر موسی عشقم ، انشاءالله صاحب بهترین ماشین جدید ( عالی ) خود باشد
دست راست من بر سر ، داداش طاهر و عارف ، به امید روزی که انشاالله صاحب ماشین دلخواه جدید خود باشند


کلمات دیگر: