کلمه جو
صفحه اصلی

handled


دسته دار

انگلیسی به فارسی

دستکاری شده، بکار بردن، دست زدن به، رفتار کردن، استعمال کردن، دسته گذاشتن


جملات نمونه

1. The situation needs to be handled with the utmost care.
[ترجمه ترگمان]این وضعیت باید با نهایت دقت کنترل شود
[ترجمه گوگل]وضعیت باید با بیشترین توجه انجام شود

2. Men in liquor must be handled differently.
[ترجمه ترگمان]مردان در مشروبات باید متفاوت عمل کنند
[ترجمه گوگل]مردان در مشروب باید متفاوت با یکدیگر رفتار کنند

3. You have to admire the way he handled the situation.
[ترجمه AT] تو باید او ( مرد ) را به خاطر شیوه اش در مدیریت شرایط تحسین کنی.
[ترجمه ترگمان]تو باید طرز برخورد اون رو تحسین کنی
[ترجمه گوگل]شما باید به نحوی رفتار کنید که اوضاع را کنترل کنید

4. I handled most of the paperwork.
[ترجمه ترگمان]من بیشتر کاغذ بازی رو کنترل کردم
[ترجمه گوگل]من بیشتر از کاغذکاری را مدیریت کردم

5. He handled the situation like an old pro .
[ترجمه ترگمان]اون طوری رفتار می کرد که انگار یه حرفه ای بوده
[ترجمه گوگل]او وضعیت را مانند یک طرفدار قدیمی مدیریت کرد

6. Compensation for lost or damaged mail will be handled by the postal service.
[ترجمه ترگمان]جبران خسارت یا خسارت از دست رفته یا آسیب دیده توسط خدمات پستی انجام خواهد شد
[ترجمه گوگل]جبران خسارت برای ایمیل های گم شده و آسیب دیده توسط سرویس پستی انجام می شود

7. All our customer orders are handled by computer.
[ترجمه ترگمان]تمام دستورها مشتری ما با کامپیوتر اداره می شود
[ترجمه گوگل]تمام سفارشات مشتری ما با کامپیوتر انجام می شود

8. This matter has been handled very badly.
[ترجمه ترگمان]این موضوع خیلی بد حل شده است
[ترجمه گوگل]این موضوع بسیار بد است

9. Klein handled the situation in a masterful way.
[ترجمه سید حسین عالم زاده] کلین وضعیت را استادانه مدیریت کرد
[ترجمه ترگمان]کلین وضعیت را به طرز masterful اداره کرد
[ترجمه گوگل]کلاین وضعیت را به طرز شگفت انگیزی مدیریت کرد

10. The sale was handled by Adams Commercial.
[ترجمه ترگمان]این فروش توسط بازرگانی آدامز اداره می شد
[ترجمه گوگل]فروش توسط Adams Commercial اداره شد

11. He had never handled a weapon before.
[ترجمه ترگمان]قبلا هرگز یک اسلحه را کنترل نکرده بود
[ترجمه گوگل]او قبلا سلاح ندیده بود

12. The incident should have been handled with more tact by the police.
[ترجمه ترگمان]این حادثه باید با درایت بیشتری از سوی پلیس اداره می شد
[ترجمه گوگل]این حادثه باید توسط پلیس انجام شود

13. She handled the crisis with total assurance.
[ترجمه ترگمان]او با اطمینان کامل به بحران رسیدگی کرد
[ترجمه گوگل]او بحران را با اطمینان کامل مدیریت کرد

14. Graphics are especially well handled in the book.
[ترجمه ترگمان]گرافیک بویژه در این کتاب به خوبی اداره می شود
[ترجمه گوگل]گرافیک به طور خاص در کتاب مورد استفاده قرار می گیرد

15. The speaker was roughly handled by the mob.
[ترجمه ترگمان]سخنران به شدت با جمعیت دست و پنجه نرم می کرد
[ترجمه گوگل]سخنران به سختی توسط توده دستگیر شد

پیشنهاد کاربران

عکس العمل داشتن نسبت به یک موقعیت مناسب.

مدیریت کردن


کنترل کردن

با توجه به جمله و موقعیت، معنی دست به سر شدن هم میده
i dont want to be handled
نمیخوام دست به سر بشم


کلمات دیگر: