1. The reporter was taken blindfold to a secret location.
[ترجمه ترگمان]گزارشگر به یک محل مخفی بسته شد
[ترجمه گوگل]خبرنگار به یک مکان مخفی نگاه کرد
2. She used a scarf as a blindfold.
[ترجمه ترگمان]او از یک روسری به عنوان یک چشم بند استفاده کرد
[ترجمه گوگل]او از روسری به عنوان یک چشم بند استفاده کرد
3. The prisoner wore a blindfold when he was executed.
[ترجمه ترگمان]زندانی وقتی اعدام شد یک چشم بند به تن داشت
[ترجمه گوگل]زمانی که اعدام شد، زندانی به چشم دچار شد
4. I knew the way home blindfold .
[ترجمه ترگمان]چشم بسته راه خونه رو می شناختم
[ترجمه گوگل]من چشمانم را در خانه می دانستم
5. My hands were unbound and my blindfold removed.
[ترجمه ترگمان]دست هایم بسته بودند و چشمانم را باز کردم
[ترجمه گوگل]دست های من نا محدود بود و چشم هایم را برداشتم
6. I could do that blindfold .
[ترجمه ترگمان] میتونستم چشم بسته انجامش بدم
[ترجمه گوگل]من می توانم این چشم بند را انجام دهم
7. You might as well wear a blindfold.
[ترجمه ترگمان] بهتره چشم بسته هم دستت کنی
[ترجمه گوگل]شما همچنین ممکن است یک چشم بند بپوشید
8. A blindfold was put on, she said, and remained in place throughout 36 hours of pure terror.
[ترجمه ترگمان]او گفت که یک چشم بند به کار گذاشته شد و در طی ۳۶ ساعت وحشت محض در جای خود باقی ماند
[ترجمه گوگل]او گفت، یک چشم بند قرار داده شد، و در طول 36 ساعت حبس خالص، همچنان جای گرفته است
9. As soon as the blindfold is applied, remove the obstacles and watch the children going over imaginary items.
[ترجمه ترگمان]به محض این که چشم بند به کار رود، موانع را از بین ببرید و به کودکان نگاه کنید که به چیزهای خیالی می روند
[ترجمه گوگل]به محض استفاده از چشم انداز، موانع را از بین ببرید و کودکان را که بیش از موارد خیالی هستند، تماشا کنید
10. He tore at his blindfold as if it were a contagious body whose disease he might catch.
[ترجمه ترگمان]چشم بسته به چشم بسته او را پاره کرد، انگار که بدن مسری ای وجود داشت که ممکن بود بیماری او را بگیرد
[ترجمه گوگل]او چشمهایش را پاره کرد، به طوری که بدنش مسری است و بیماری او ممکن است بگیرد
11. To go on would be like stepping blindfold into the dark, and she wasn't ready.
[ترجمه ترگمان]اگر چشم بسته راه می رفت، مثل چشم بسته بود که در تاریکی فرو می رفتم و او آماده نبود
[ترجمه گوگل]برای رفتن به مانند قدم زدن چشم ها به تاریکی، و او آماده نیست
12. Then blindfold them and invite them to take four steps backwards followed by four forward before trying to blow out the candle.
[ترجمه ترگمان]سپس آن ها را ببندید و از آن ها دعوت کنید چهار قدم به عقب پیش از اینکه سعی کنید شمع را خاموش کنید چهار قدم به عقب بروید
[ترجمه گوگل]سپس آنها را چشم بسته و آنها را دعوت کنید تا قبل از تلاش برای از بین بردن شمع، چهار مرحله را به عقب بچرخانید و سپس چهار جلو بروید
13. But all the time wearing a blindfold.
[ترجمه ترگمان]اما در تمام مدتی که یک چشم بند به تن داشت
[ترجمه گوگل]اما تمام وقت پوشیدن چشم ها
14. Other hands tightened my blindfold until it hurt and started fitting a cloth over my mouth.
[ترجمه ترگمان]دست هایم تا زمانی که درد گرفت، چشم بند من را محکم تر کرد و شروع به پوشش دادن پارچه ای بر روی دهانم کرد
[ترجمه گوگل]دست های دیگر چشم هایم را تکان دادم تا اینکه صدمه زد و پارچه هایم را بر دهانم گذاشت