1. forked lightning
آذرخش شاخه دار
2. they forked the hay onto the truck
آنها کاه ها را با چنگک به داخل کامیون ریختند.
3. a snake with a forked tongue
ماری با زبان دوشاخه
4. to speak with a forked tongue
با زبانی (یا لحنی) نیرنگ آمیز حرف زدن
5. I forked out ten quid for/on the ticket.
[ترجمه ترگمان]من ده پوند برای جریمه خرج کردم
[ترجمه گوگل]من ده بلیط برای بلیط / بلیط گذاشتم
6. Forked lightning flickered across the sky.
[ترجمه ترگمان]رعد و برق در آسمان سوسو می زد
[ترجمه گوگل]رعد و برق دزدکی حرکت کردن در سراسر آسمان
7. The road forked in two directions. He had obviously taken the wrong fork.
[ترجمه ترگمان]جاده دو طرف جاده را به دو طرف می کشید مسلما چنگال را اشتباه گرفته بود
[ترجمه گوگل]جاده در دو جهت جابجا شده است او به وضوح چنگال اشتباه را گرفته بود
8. He forked a piece of meat into his mouth.
[ترجمه ترگمان]تکه ای گوشت را به دهان گذاشت
[ترجمه گوگل]او یک گوشت گوشت را به دهانش گذاشت
9. The path forked off in two directions.
[ترجمه ترگمان]جاده در دو طرف از هم جدا شد
[ترجمه گوگل]مسیر در دو جهت گشوده شد
10. I've forked out enough money on this holiday.
[ترجمه ترگمان]من توی این تعطیلات به اندازه کافی پول جمع کردم
[ترجمه گوگل]من پول کافی برای این تعطیلات گذاشته ام
11. In November, the soil should be forked over.
[ترجمه ترگمان]در ماه نوامبر، خاک باید دو برابر شود
[ترجمه گوگل]در ماه نوامبر، خاک باید بیشتر شود
12. Beyond the village the road forked.
[ترجمه ترگمان]در آن سوی دهکده کج و معوج به نظر می رسید
[ترجمه گوگل]فراتر از روستای جاده شلوغ است
13. Ann forked some fish into her mouth.
[ترجمه ترگمان]ان آن چند ماهی در دهانش گذاشت
[ترجمه گوگل]ان ماهی بعضی از ماهی ها را به دهانش گذاشت
14. He forked an egg onto a piece of bread and folded it into a sandwich.
[ترجمه ترگمان]یک تخم مرغ را روی تکه ای نان مالید و آن را تا کرد
[ترجمه گوگل]او یک تخم مرغ را روی یک تکه نان گذاشت و آن را به یک ساندویچ بست
15. He forked the weeds out.
[ترجمه ترگمان]علف های هرز را بیرون کشید
[ترجمه گوگل]او علفهای هرز را از بین برد