کلمه جو
صفحه اصلی

cool down


خنک کردن یا شدن، به حرارت مطلوب رساندن یا رسیدن، آرام شدن

انگلیسی به فارسی

خنک شدن


خنک کردن


آرام کردن


انگلیسی به انگلیسی

• become sick with a cold; be relaxed, calm down

مترادف و متضاد

Become cooler (to be reduced in temperature)


Cause the temperature of an item to decrease


Become less agitated


Cause to become less agitated


جملات نمونه

1. I'm going for a swim to cool down.
[ترجمه ترگمان]میرم شنا کنم تا خنک بشم
[ترجمه گوگل]من برای شنا می روم تا سرد شود

2. He has had time to cool down and look at what happened more objectively.
[ترجمه ترگمان]وقتش را داشت که خنک شود و به آنچه در واقعیت رخ می داد نگاه کند
[ترجمه گوگل]او زمان برای خنک کردن و نگاه کردن به آنچه که بیشتر عینی اتفاق افتاده است

3. I had a swim to cool down.
[ترجمه ترگمان]من شنا بلد بودم تا خنک بشم
[ترجمه گوگل]من تا به حال شنا کرده ام تا سرد شود

4. He fanned himself with a newspaper to cool down.
[ترجمه Helia] او خود را با یک روزنامه باد می زد تا خنک شود
[ترجمه ترگمان]او خود را با یک روزنامه در هوا تکان داد تا خنک شود
[ترجمه گوگل]او خود را با یک روزنامه خنک می کند

5. It took Charles a long time to cool down after the argument.
[ترجمه Helia] بعد از مشاجره، زمان زیادی طول کشید تا چارلز آرام شود.
[ترجمه ترگمان]بعد از مشاجره، مدتی طول کشید تا چارلز خنک شود
[ترجمه گوگل]چارلز طولانی مدت را پس از این بحث خنثی کرد

6. First McNeil had to cool down the volatile Australian 20-year old.
[ترجمه ترگمان]اول از همه، McNeil مجبور به خنک کردن the ۲۰ ساله استرالیایی بودند
[ترجمه گوگل]ابتدا McNeil مجبور شد 20 ساله استرالیایی فرار کند

7. She's very angry. Give her some time to cool down.
[ترجمه ترگمان]اون خیلی عصبانیه یکم بهش وقت بده تا آروم بشه
[ترجمه گوگل]او بسیار عصبانی است او را کمی سرد کن

8. Let the cookies cool down before you try them.
[ترجمه ترگمان]بذار شیرینی ها رو قبل از اینکه امتحانشون کنی آروم کن
[ترجمه گوگل]قبل از اینکه آنها را امتحان کنید، کوکی ها را خنک کنید

9. He waited for the soup to cool down a bit.
[ترجمه ترگمان]منتظر بود که سوپ را کمی خنک کند
[ترجمه گوگل]او منتظر سوپ بود تا کمی خنک شود

10. Halogen hobs heat up and cool down much more quickly than normal electric hobs.
[ترجمه ترگمان]گرما به سرعت بالا می رود و خیلی سریع تر از hobs معمولی برق به پایین می رود
[ترجمه گوگل]آشپزخانه های هالوژن گرما و خنک شدن بسیار سریعتر از طبقات الکتریکی طبیعی است

11. Then let the solution cool down, being careful not to let any dust drop in.
[ترجمه ترگمان]سپس اجازه دهید که راه حل خنک شود و مراقب باشید که اجازه ندهید گرد و غبار وارد شود
[ترجمه گوگل]سپس راه حل را خنک کنید، مراقب باشید که هیچ قطره گرد و غبار در آن نگذارید

12. Additionally the sweat serves to cool down the body temperature.
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، عرق باعث خنک کردن دمای بدن می شود
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، عرق برای خنک کردن دمای بدن استفاده می شود

13. So you cool down, Frank, you hear?
[ترجمه ترگمان]\"پس آروم باش،\" فرانک می شنوی؟
[ترجمه گوگل]بنابراین شما خنک، فرانک، شما می شنوید؟

14. In a wet season the soil begins to cool down rapidly from the beginning of September onwards so early sowing is essential.
[ترجمه ترگمان]در فصل بارانی، خاک شروع به خنک شدن سریع از آغاز ماه سپتامبر به بعد دارد، بنابراین کاشت اولیه ضروری است
[ترجمه گوگل]در فصل مرطوب، زمین از ابتدای ماه سپتامبر شروع به خنک شدن می کند، بنابراین کاشت اولیه ضروری است

15. Allow to cool down.
[ترجمه ترگمان]اجازه دهید که خنک شود
[ترجمه گوگل]اجازه دهید سرد شود

پیشنهاد کاربران

to continue to exercise gently to prevent injury after you have done more difficult exercises:

After you've cooled down from a hard run, you should refuel as soon as you can.

Cambridge dictionary

My pizza is not getting cold so i 'm trying to cool down it.
پیتزای من سردنمیشه بنابراین دارم سعی میکنم سردش کنم.

آرام شدن


خنک کردن
It's too hot. It needs to cool down.
خیلی داغه. باید خنک بشه.


کلمات دیگر: