کلمه جو
صفحه اصلی

slop


معنی : ادم بی بند و بار، پساب اشپزخانه وامثال ان، غذای رقیق وبی مزه، مشروب رقیق وبی مزه، شلوار گشاد، ادم کثیف، اشغال خوری، هر نوع لباس گشاد رویی، روپوش کتانی پزشکان و امثال ان، تفاله، باتلاق، لجن، لبریز شدن
معانی دیگر : (خوراک آبکی و بی مزه) آب زیپو، لبریز کردن، (با کج کردن عمدی یا غیر عمدی ظرف) ریختن، برف آبکی، برفاب (slush هم می گویند)، گل، گلاب، لای، آبگونه ی ریخته شده، چالاب، (معمولا جمع) فاضلاب، آب زاید، پس مانده های آشپزخانه (که به خوک می دهند)، (عامیانه) احساسات غلو آمیز در سخن یانگارش، ننه من غریبم، آه و ناله کردن، (آبگونه) پاشیدن، ریختن، ترشح کردن، (در میان گل و لای یا برفاب) راه رفتن، شلپ شلپ کردن

انگلیسی به فارسی

افتادن، پساب اشپزخانه وامثال ان، غذای رقیق وبی مزه، مشروب رقیق وبی مزه، شلوار گشاد، لجن، باتلاق، تفاله، ادم کثیف، اشغال خوری، هر نوع لباس گشاد رویی، روپوش کتانی پزشکان و امثال ان، ادم بی بند و بار، لبریز شدن


هر نوع لباس گشاد رویی، روپوش کتانی پزشکان وامثال ان، شلوار گشاد، لجن، باتلاق، مشروب رقیق وبی مزه،غذای رقیق وبی مزه، پساب آشپزخانه وامثال ان، تفاله، آدم بی بند وبار، آدم کثیف، لبریز شدن، اشغال خوری


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: slops, slopping, slopped
(1) تعریف: to cause (liquid) to spill or splash.

(2) تعریف: to splash with liquid.

(3) تعریف: to feed slops to (animals, esp. pigs).
فعل ناگذر ( intransitive verb )
(1) تعریف: to cause liquid to spill or splash.

(2) تعریف: of a liquid, to splash or spill over.
اسم ( noun )
(1) تعریف: carelessly spilled liquid.

(2) تعریف: thin, watery mud or slush.

(3) تعریف: (usu. pl.) a thin gruel or food scraps fed to animals.

(4) تعریف: (often pl.) liquid refuse, such as dirty wash water or the like.

• spilled liquid; slush, mud; unappetizing food; food for pigs, swill; waste items from the kitchen; drivel
be spilled; overflow; trudge through mud or slush, plod; be sentimental or excessively emotional; spill a liquid; splash; feed slop to animals
if liquid slops or if you slop it, it spills over the edge of a container in a messy way.
liquid waste that contains the remnants of food is referred to as slop or slops, especially food that is fed to animals.

مترادف و متضاد

ادم بی بندوبار (اسم)
slop, skulk

پساب اشپزخانه و امثال ان (اسم)
slop

غذای رقیق و بی مزه (اسم)
slop

مشروب رقیق و بی مزه (اسم)
slop

شلوار گشاد (اسم)
slop

ادم کثیف (اسم)
slop

اشغال خوری (اسم)
slop

هر نوع لباس گشاد رویی (اسم)
slop

روپوش کتانی پزشکان و امثال ان (اسم)
slop

تفاله (اسم)
slag, bagasse, scum, dross, raff, trash, crap, garbage, residuum, riffraff, slop

باتلاق (اسم)
marsh, swamp, morass, bog, quagmire, mire, slough, quag, slop, swampland

لجن (اسم)
ooze, mud, slub, silt, slob, mire, slough, slobber, slush, slosh, sludge, slop

لبریز شدن (فعل)
run over, redound, supercharge, slop

splash; make a mess


Synonyms: dash, drip, flounder, let run out, let run over, overflow, slosh, smear, smudge, spatter, spill, splatter, spray, wallow


Antonyms: clean up


جملات نمونه

1. slop over
1- لبریز شدن،سر رفتن 2- (عامیانه) احساساتی شدن

2. She used to slop around all day in old jeans and sweatshirts.
[ترجمه ترگمان]او تمام روز را با شلوار جین و شلوار جین می پوشید
[ترجمه گوگل]او در تمام طول روز در شلوار جین و پیراهن قدیمی استفاده می کرد

3. Prisoners had to use slop buckets at night.
[ترجمه ترگمان]زندانیان باید در شب از سطل آشغال استفاده کنند
[ترجمه گوگل]زندانیان مجبور به استفاده از سطل شلاق در شب شدند

4. Jan would never slop around in old jeans.
[ترجمه ترگمان]جان هیچ وقت به شلوار جین پیر نگاه نمی کرد
[ترجمه گوگل]ژان هرگز در شلوار جین غرق نخواهد شد

5. He used to slop around all day in his pyjamas.
[ترجمه فاطمه عبدی] عادت داشت تمام روز با لباس خونه بگرده.
[ترجمه ترگمان]او تمام روز را با لباس خواب به اطراف نگاه می کرد
[ترجمه گوگل]او در تمام طول روز در لباس خواب خود استفاده کرد

6. Have you tried the slop that they call curry in the canteen?
[ترجمه فاطمه عبدی] اون آب زیپویی رو که توی بوفه بهش میگن خورش امتحان کردی/خوردی؟
[ترجمه ترگمان]تا حالا این آشغال رو امتحان کردی که اونا تو رستوران کاری کرده باشن؟
[ترجمه گوگل]آیا شما سعی کرده اید که آنها را در غذا بخورید؟

7. Do you actually expect us to eat this slop?
[ترجمه ترگمان]واقعا انتظار داری که ما این آشغال رو بخوریم؟
[ترجمه گوگل]آیا در واقع ما انتظار داریم که این شیب را بخوریم؟

8. Drawbacks are the introduction of a bit more slop in the system and the potential for reduced access in tight spots.
[ترجمه ترگمان]معایب معرفی کمی بیش از حد در سیستم و پتانسیل برای کاهش دسترسی به نقاط سخت هستند
[ترجمه گوگل]ناتوانایی ها، معرفی سیستم اندکی بیشتر در سیستم و امکان دسترسی محدود در نقاط ضعف است

9. Don't slop over the girls.
[ترجمه ترگمان]به دخترها غذا نده
[ترجمه گوگل]بیش از دخترها نباشید

10. Don't slip - slop, as a lady.
[ترجمه ترگمان] آشغال نخور، به عنوان یه خانم
[ترجمه گوگل]لغزش نکنید - به عنوان یک خانم بگذارید

11. Clinton sat down beside the slop bucket and smiled at the two men.
[ترجمه ترگمان]کلینتون کنار سطل آشغال نشست و به دو مرد لبخند زد
[ترجمه گوگل]کلینتون در کنار سطل شیب نشسته و در دو مرد لبخند زد

12. It is wrong to slop and make messes that others have to clear up behind one.
[ترجمه ترگمان]این کار اشتباه است و باعث می شود که دیگران پشت یکی از آن ها پنهان شوند
[ترجمه گوگل]اشتباه است که به دام افتادن و جارو زنی بپردازیم که دیگران باید پشت آن را روشن کنند

13. Behind the slop was a grass back.
[ترجمه ترگمان]پشت این آشغال یک علف بود
[ترجمه گوگل]پشت شیب چمن پشتی بود

14. So the bread was deposited in the slop bucket.
[ترجمه ترگمان]پس نون توی سطل آشغال گذاشته شده بودن
[ترجمه گوگل]بنابراین نان در سطل شیب قرار داده شد

He was getting tired of eating prison slops.

از خوردن آب زیپوهای زندان خسته شده بود.


His hand was shaking and he slopped some of the coffee on the carpet.

لرزش دستش باعث شد که مقداری از قهوه را روی فرش بریزد.


اصطلاحات

slop over

1- لبریز شدن، سر رفتن 2- (عامیانه) احساساتی شدن


پیشنهاد کاربران

sloping land
زمین شیبدار

غذای بی کیفیت


کلمات دیگر: