کلمه جو
صفحه اصلی

boxy


معنی : جعبه مانند، بشکل صندوق
معانی دیگر : جعبه مانند (از نظر شکل یا سادگی یا محدودیت)، مشت زن

انگلیسی به فارسی

جعبه‌مانند، به‌شکل صندوق، مشت‌زن


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
حالات: boxier, boxiest
مشتقات: boxiness (n.)
• : تعریف: like a box, as in shape or confining quality.

- a boxy design for a car
[ترجمه ترگمان] یک طرح مستطیلی برای یک ماشین
[ترجمه گوگل] طراحی جعبه ای برای ماشین

مترادف و متضاد

جعبه مانند (صفت)
boxy

بشکل صندوق (صفت)
boxy

جملات نمونه

1. But then, Bricken pairs the boxy jackets with skinny flat-front trousers or slinky silk shirts.
[ترجمه ترگمان]اما بعد، Bricken را با شلوار کوتاه و شلوار front و پیراهن های ابریشمی slinky جفت می کردند
[ترجمه گوگل]اما پس از آن، Bricken جک های جعبه ای با شلوار لاغر تخت رو به جلو یا پیراهن های ابریشمی لرزان دارد

2. To even the earliest Western visitors, the odd, boxy letters evoked the ancients.
[ترجمه ترگمان]حتی برای اولین بازدید کنندگان غربی، حروف مستطیلی و عجیب، پیشینیان را به خود جلب کرد
[ترجمه گوگل]حتی برای اولین بار از بازدید کنندگان غربی، نامه های عجیب و غریب و جعلی، عالمان قدیم را فراگرفتند

3. Little blue trains, each with two boxy carriages, glide up and down.
[ترجمه ترگمان]قطارهای کوچک آبی، هر یک با دو کالسکه روباز که به سرعت بالا و پایین می روند
[ترجمه گوگل]قطارهای کوچک آبی، هر کدام با دو واگن جعبه، به سمت بالا و پایین حرکت می کنند

4. It is boxy still, but rounded boxy and not unattractive.
[ترجمه ترگمان]آن جعبه مستطیلی است، اما جعبه گرد نسبتا غیر جذاب نیست
[ترجمه گوگل]این جعبه هنوز هم، اما جعبه جعبه و جذاب نیست

5. Bushes weigh their meted dollops, and the boxy clapboard churches are drenched and cleansed by a piquant light from the east.
[ترجمه ترگمان]Bushes (Bushes)dollops meted را وزن می کنند و کلیساهای boxy boxy از طرف شرق خیس و تمیز می شوند
[ترجمه گوگل]بوش وزن آنها را به اندازه کافی بزرگ می کند و کلیساهای کفپوش جعبه ای با خمیدگی و خالص شدن از شرق به نور خیره کننده می اندازند

6. You can further reduce the boxy look of the tank by disguising the inside back corners with decor material.
[ترجمه ترگمان]شما می توانید با تغییر قیافه در گوشه پشتی با مواد تزیین به ظاهر جدیدتر از مخزن را کاهش دهید
[ترجمه گوگل]شما می توانید ظاهر جعبه مخزن را با مخفی کردن گوشه های عقب با مواد دکوراسیون، کاهش دهید

7. It was of a boxy hull design with a sharp angle at fore.
[ترجمه ترگمان]این طرح یک طرح بدنه جعبه ای با زاویه تندی در جلو بود
[ترجمه گوگل]این یک طراحی بدنه جعبه با زاویه تیز در پیش بود

8. With heavy heart(sentence dictionary), Waldo moved into a boxy little house in nearby Green River.
[ترجمه ترگمان]Waldo با قلبی سنگین (فرهنگ لغت محکومیت)به یک خانه کوچک در نزدیکی رودخانه گرین نقل مکان کرد
[ترجمه گوگل]والدو با یک قلب سنگین (فرهنگ لغت جمله) به یک خانه کوچک جعبه در حوالی رودخانه سبز حرکت کرد

9. And at a time when hobbyist computers were boxy wooden affairs with metal chassis, he designed the Apple II as a sleek, low-slung plastic package intended for the den or the kitchen.
[ترجمه ترگمان]و در زمانی که رایانه های تفننی کار چوبی boxy با شاسی فلزی داشتند، اپل II را به عنوان یک بسته پلاستیکی کوچک و براق طراحی کرد که برای den و یا آشپزخانه طراحی شده بود
[ترجمه گوگل]و در زمانی که کامپیوترهای سرگرم کننده امور چوبی جعبه ای با شاسی فلزی بود، او اپل II را به عنوان یک بسته پلاستیکی براق و کم عمق طراحی کرد که برای دون و آشپزخانه طراحی شده بود

10. Candy bars and cigarettes are sold from boxy, tasteless kiosks.
[ترجمه ترگمان]کندی و سیگار از کیوسک های موزیکال و بی مزه به فروش می رسد
[ترجمه گوگل]کاسه های قیمتی و سیگار از کیوسک های جعبه ای، بی مزه به فروش می رسد

11. They include Honda's boxy EV - N, Toyota's FT - EV II mini four - seater and Nissan's skinny two - seated Land Glider.
[ترجمه ترگمان]آن ها عبارتند از Honda s boxy - N، تویوتا ۴ - EV II ۲ - seater و Nissan دو - skinny Land
[ترجمه گوگل]آنها عبارتند از جعبه EV-N هوندا، FT-EV II مینی چهار چشمی تویوتا و دو چشمه زمین دو نفره نشین نیسان

12. Jason Fisher's hulking form cast a boxy shadow over the rows of sushi.
[ترجمه ترگمان]هیکل گنده (جیسون فیشر)یک سایه مربع از میان ردیف سوشی ایجاد می کند
[ترجمه گوگل]شکل پر از جیسون فیشر یک سایه جعبه ای روی ردیف سوشی ها قرار داده است

13. Candy bars and cigare hottest are not sold boxy, tasteless kiosks.
[ترجمه ترگمان]کندی bars و داغ ترین روزها در غرفه های بی مزه و بی مزه فروخته نمی شوند
[ترجمه گوگل]میله های آب نبات و سیگار بسیار داغ هستند فروش جعبه، کیوسک بی مزه است

14. The trouble with many small houses is that they tend to be boxy.
[ترجمه ترگمان]مشکل بسیاری از خانه های کوچک این است که آن ها دوست دارند boxy باشند
[ترجمه گوگل]مشکل با بسیاری از خانه های کوچک است که آنها تمایل به جعبه است

15. Clarisa was sitting on the couch, leaning forward as she played a boxy wooden harp.
[ترجمه ترگمان]Clarisa روی کاناپه نشسته بود و به جلو خم شده بود
[ترجمه گوگل]کلاریاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای

پیشنهاد کاربران

برای لباس معنی گشاد و بزرگ هم میده



کلمات دیگر: