کلمه جو
صفحه اصلی

someday


معنی : روزی، یکروز
معانی دیگر : یک روزی، یک روز (در آینده)

انگلیسی به فارسی

روزی، یکروز (در آینده)


روزی، یکروز


انگلیسی به انگلیسی

قید ( adverb )
• : تعریف: at some time in the future.

• one day, at some unspecified or unknown time in the future
some time, one day, in the future
some day or someday means at an unspecified date in the future.

مترادف و متضاد

روزی (قید)
someday

یک روز (قید)
someday

eventually


Synonyms: after a while, anytime, at a future time, finally, in a time to come, on a day, one day, one fine day, one of these days, one time, one time or another, sometime, sooner or later, subsequently, ultimately, yet


Antonyms: never


جملات نمونه

1. someday he too will retire
روزی او هم بازنشسته خواهد شد.

2. i'll do it someday
روزی این کار را خواهم کرد.

3. he shuddered to think that someday they too will have an atomic bomb
فکر اینکه آنها هم روزی بمب اتمی خواهند داشت لرزه بر اندامش افکند.

4. we could not conceive that someday we would need him
ما نمی توانستیم باور کنیم که روزی به او نیازمند خواهیم شد.

5. he was cherishing the thought that someday he would find his lost child
او این خیال را در سر می پروراند که روزی فرزند گمشده ی خود را خواهد یافت.

6. the mountain heaven to which i hope to retire someday
بهشت کوهستانی که امیدوارم روزی در آن بازنشسته شوم.

7. I'd like to visit Japan someday.
[ترجمه فاطمه] دوست دارم روزی به ژاپن بروم
[ترجمه ترگمان]دوست دارم یه روزی ژاپن رو ببینم
[ترجمه گوگل]من می خواهم روزی به ژاپن بروم

8. When tomorrow turns in today, yesterday, and someday that no moreimportant in your memory, we suddenly realize that we r pushed forwardby time. This is not a train in still in which you may feel forwardwhen another train goes by. It is the truth that we've all grown up. And we become different.
[ترجمه ترگمان]فردا، فردا، و روزی که هیچ moreimportant در حافظه شما وجود ندارد، ناگهان متوجه می شویم که زمان forwardby را هل می دهیم این قطاری نیست که در آن ممکن است احساس کنید قطار دیگری از راه می رسد این حقیقتی است که همه ما رشد کرده ایم و ما متفاوت می شویم
[ترجمه گوگل]هنگامی که فردا امروز، دیروز و روزی تبدیل می شود که در حافظه شما مهم تر نیست، ناگهان متوجه می شویم که ما زمان رو به جلو حرکت می کنیم این هنوز یک قطار نیست که در آن شما ممکن است قبل از اینکه قطار دیگری می رود، احساس کند این حقیقت است که همه ما بزرگ شده ایم و ما متفاوت هستیم

9. Someday I'd like to travel abroad .
[ترجمه ترگمان]یه روزی دوست دارم که به خارج سفر کنم
[ترجمه گوگل]یک روز من می خواهم به خارج از کشور سفر کنم

10. Dear Daddy, I may find a prince someday, but you will always be my king.
[ترجمه پانا] پدر عزیزم من شاید روزی یک شاهزاده پیدا کنم اما شما همیشه پادشاه دلم خواهی بود
[ترجمه ترگمان]پدر عزیز، شاید روزی یک شاهزاده پیدا کنم، اما تو همیشه شاه من خواهی بود
[ترجمه گوگل]بابا عزیزم، ممکن است روزی یک شاهزاده پیدا کنم، اما من همیشه شاه خواهم شد

11. Someday you will understand, were the first to love yourself.
[ترجمه ترگمان]یک روزی خواهی فهمید که اولین کسی هستی که خودت را دوست داری
[ترجمه گوگل]یک روز شما خواهید فهمید، اولین کسی بود که خود را دوست داشت

12. Be patient and tough; someday this pain will be useful to you. Ovid
[ترجمه ترگمان]صبور و سخت باشید؛ روزی این درد برای شما مفید خواهد بود اووید
[ترجمه گوگل]صبور باشید و سخت باشید روزی این درد برای شما مفید خواهد بود اوید

13. Here's hoping, that, someday in the not too distant future, the misfortunes of Fantine will only be found in stories and never more in real life.
[ترجمه ترگمان]به این امید که روزی در آینده ای دور از دور، بدبختی فانتین فقط در داستان ها و زندگی واقعی پیدا خواهد شد
[ترجمه گوگل]در اینجا امیدوار هستیم که، روزی در آینده ای نه چندان دور، بدبختی های فانتین تنها در داستان ها و هرگز در زندگی واقعی یافت می شود

14. I solemnly vowed that someday I would return to live in Europe.
[ترجمه ترگمان]سوگند یاد کردم که روزی در اروپا زندگی خواهم کرد
[ترجمه گوگل]من به طور رسمی قول دادم که روزی به اروپا برگردم

15. I dreamed to "weather along" someday,as sailors say,when I was a child.
[ترجمه ترگمان]همانطور که ملوانان می گویند، زمانی که بچه بودم، آرزو داشتم که \"آب و هوا\" را به همراه داشته باشم
[ترجمه گوگل]من یک روز خواب دیدم، همانطور که ملوانان می گویند، هنگامی که من یک کودک بودم، 'هوا' را می شناختم

16. Someday soon you're going to have to make a decision.
[ترجمه ترگمان]یک روز به این زودی تصمیم می گیری که تصمیمی بگیری
[ترجمه گوگل]به زودی شما تصمیم به تصمیم گیری خواهید گرفت

17. Someday we'll be together.
[ترجمه ترگمان]یه روزی با هم خواهیم بود
[ترجمه گوگل]یک روز ما با هم خواهیم بود

18. Some day I'll be a pilot.
[ترجمه ترگمان]یک روز من خلبان خواهم شد
[ترجمه گوگل]یک روز من یک خلبان هستم

19. I hope we meet again some day.
[ترجمه ترگمان]امیدوارم روزی دوباره همدیگه رو ببینیم
[ترجمه گوگل]امیدوارم روزی دوباره با هم ملاقات کنیم

20. Some day I'll pay you back for this!
[ترجمه ترگمان]یک روزی تو را برای این کار به تو خواهم داد!
[ترجمه گوگل]یک روز من این را به شما می دهم!

21. Some day I'll come back and marry her.
[ترجمه ترگمان]یک روز بر می گردم و با او ازدواج می کنم
[ترجمه گوگل]یک روز من برگشتم و با او ازدواج خواهم کرد

22. They are resolved to pay her out some day.
[ترجمه ترگمان]تصمیم گرفته اند روزی به او پول بدهند
[ترجمه گوگل]آنها تصمیم گرفته اند تا روزی از او پرداخت کنند

23. I never realized that some day I should be living in Hong Kong.
[ترجمه ترگمان]من تا به حال متوجه نشده بودم که روزی در هنگ کنگ زندگی کنم
[ترجمه گوگل]من هرگز متوجه شدم که روزی باید در هنگ کنگ زندگی کنم

24. His pride will undo him some day.
[ترجمه ترگمان]غرور او روزی او را از بین خواهد برد
[ترجمه گوگل]غرور او روزی او را خنثی می کند

25. I trust to seeing him again some day.
[ترجمه ترگمان] امیدوارم یه روزی دوباره ببینمش
[ترجمه گوگل]من اعتماد به دیدن او را دوباره یک روز

26. I hope some day you will find the woman who will make you happy.
[ترجمه ترگمان]امیدوارم روزی این زن را پیدا کنی که تو را خوشبخت کند
[ترجمه گوگل]امیدوارم روزی زن پیدا کند که شما را خوشحال کند

27. Thanks very much. I'll return the favour some day.
[ترجمه ترگمان] خیلی ممنون روزی لطفی به من خواهد کرد
[ترجمه گوگل]خیلی ممنون من بعضی روزها به نفع من میگردم

28. Some day he will be a king.
[ترجمه ترگمان]یک روز پادشاه خواهد شد
[ترجمه گوگل]یک روز او یک پادشاه خواهد بود

29. Some day we might get him to see sense.
[ترجمه ترگمان]یه روزی ممکنه اون رو با عقل جور در بیاریم
[ترجمه گوگل]بعضی روزها ما ممکن است او را به معنی درک کنیم

30. He hoped some day some one would play it - if it was worth playing.
[ترجمه ترگمان]امیدوار بود روزی کسی با آن بازی کند - اگر ارزش بازی کردن داشته باشد
[ترجمه گوگل]او امیدوار بود که برخی از آن ها آن را بازی کنند - اگر ارزش بازی داشته باشد

Someday he too will retire.

روزی او هم بازنشسته خواهد شد.


پیشنهاد کاربران

روزی


یه روز


کلمات دیگر: