کلمه جو
صفحه اصلی

pig out


(خودمانی) پرخوری، تا خرخره خوردن (pig-out هم می نویسند)

انگلیسی به انگلیسی

• (slang) overeat, eat too much

جملات نمونه

1. Would you like to pig out with us tonight?
[ترجمه ترگمان]دوست داری امشب با ما بیای بیرون؟
[ترجمه گوگل]آیا می خواهید امشب با ما آشنا شوید؟

2. I stopped pigging out on chips and crisps.
[ترجمه Nilooliliput] من دست از پر خوری چیپس و پفک برداشتم
[ترجمه ترگمان]من توی چیپس و چیپس توی چیپس وایسادم
[ترجمه گوگل]من تراشه ها و چیپس ها را برداشتم

3. We pigged out on Chinese food last night.
[ترجمه فاطمه] دیشب در خوردن غذای چینی زیاده روی کردیم
[ترجمه ترگمان] دیشب غذای چینی خوردیم
[ترجمه گوگل]شب گذشته چی خوردیم؟

4. It was time to pig out on rock and roll.
[ترجمه ترگمان]وقتش بود که بره روی سنگ و غلت بخوره
[ترجمه گوگل]وقت آن رسیده بود که به سنگ و رول برود

5. I found Sam in front of the TV, pigging out on pizza and fries.
[ترجمه ترگمان]سم رو جلوی تلویزیون دیدم که با پیتزا و سیب زمینی سرخ کرده بود
[ترجمه گوگل]سام را در مقابل تلویزیون یافتم، پیتزا و سیب زمینی سرخ کرده

6. We pigged out on all the lovely cakes and pastries.
[ترجمه ترگمان]همه کیک و کیک دوست داشتنی رو از بین بردیم
[ترجمه گوگل]ما در تمام کیک ها و شیرینی های دوست داشتنی خوک داریم

7. Last night we pigged out and ate three pizzas.
[ترجمه ترگمان]دیشب رفتیم بیرون و سه تا پیتزا خوردیم
[ترجمه گوگل]شب گذشته ما پیوسته و سه پیتزا خوردیم

8. We pigged out on pizza in front of the TV.
[ترجمه ترگمان] جلوی تلویزیون پیتزا خوردیم
[ترجمه گوگل]ما در پیتزا در مقابل تلویزیون پدیدار شدیم

9. When he's depressed he always pigs out on ice cream.
[ترجمه ترگمان]وقتی اون افسرده باشه همیشه خوک بستنی بیرون میاره
[ترجمه گوگل]هنگامی که او افسرده است، او همیشه در بستنی خوک می زند

10. They pigged out on pizza.
[ترجمه مبی] آنها تا خرخره پیتزا خوردند
[ترجمه ترگمان] پیتزا رو با پیتزا گرفتن
[ترجمه گوگل]آنها بر روی پیتزا پاشیده بودند

11. His favorite pig out food is barbecued spareribs.
[ترجمه ترگمان]غذای خوک مورد علاقه اش barbecued spareribs است
[ترجمه گوگل]خوک مورد علاقه او از غذا spareribs کبابی است

12. Then she opened the lid again, lifted the pig out, and held it against her cheek.
[ترجمه ترگمان]سپس در صندوق را باز کرد، خوک را بیرون کشید و آن را به گونه اش چسباند
[ترجمه گوگل]سپس او باز را باز کرد، خوک را برداشت و آن را در برابر گونه خود نگه داشت

13. How could they pig out like that when we're starving?
[ترجمه ترگمان]وقتی داریم از گرسنگی می میریم، چطور می توانند این طوری رفتار کنند؟
[ترجمه گوگل]چطور می توانستیم وقتی که گرسنگی می کردیم آن را خرد کنیم؟

14. I'm starving! Let's go pig out.
[ترجمه ترگمان]دارم از گرسنگی می میرم! بیا بریم خوک بخوریم
[ترجمه گوگل]من گرسنه هستم بیایید بیرون بیاریم

پیشنهاد کاربران

پرخوری کردن

لمباندن - دولپی خوردن -

تا خرخره خوردن

یه دل سیر از عزا در آوردن

خوک، به این معروفه که جلوی خودشو موقع غذا خوردن نمیتونه بگیره و میانه روی نداره. معادل فارسی این عبارت در زبان ما، با حیوان "خرس" هست. به جای pig out، میتونیم بگیم "مثل خرس خوردن"


کلمات دیگر: