1. Time Aituoao will also have will insincerely, the people inconvenience to get to the root.
[ترجمه ترگمان]زمان Aituoao نیز insincerely خواهد بود، و مردم برای رسیدن به ریشه مزاحمت ایجاد خواهند کرد
[ترجمه گوگل]زمان Aituoao نیز خواهد شد نادرست، مردم ناراحتی برای رسیدن به ریشه
2. Under some circumstances, we always habitually talk insincerely.
[ترجمه ترگمان]طبق شرایط، همیشه در این مورد با صداقت حرف می زنیم
[ترجمه گوگل]در بعضی شرایط، ما همیشه عادت به بی آرمانی صحبت می کنیم
3. To talk or act insincerely or misleadingly; equivocate.
[ترجمه ترگمان]حرف زدن یا عمل کردن در حقیقت، گفتن یا misleadingly؛ دوپهلو حرف زدن
[ترجمه گوگل]به صحبت کردن یا عمل ناخوشایند یا گمراه کننده متضاد
4. Say, this step that is the insincerely that the family collects fees stopped.
[ترجمه ترگمان]بگویید، این مرحله that است که خانواده هزینه ها را جمع می کند
[ترجمه گوگل]بگو، این گام است که ناامید کننده است که خانواده جمع آوری هزینه متوقف شده است
5. The central meaning shared by these adjectives is insincerely, self - servingly, or smugly agreeable or earnest ""
[ترجمه ترگمان]مفهوم مرکزی که با این صفات به اشتراک گذاشته می شود عبارتند از: insincerely، self، یا smugly یا earnest
[ترجمه گوگل]معنای مرکزی که توسط این صفتها به اشتراک گذاشته شده است، ناامیدکننده، خودخواهانه یا دلسوزانه و دلپذیر است
6. Cangtianzaishang, thick soil next, many things insincerely ah!
[ترجمه ترگمان]Cangtianzaishang، خاک ضخیم، خیلی چیزها، خیلی چیزها، آه!
[ترجمه گوگل]Cangtianzaishang، خاک ضخیم بعدی، بسیاری از چیزهای بی محرمانه آه!
7. She speaks insincerely when she says nice things to others.
[ترجمه ترگمان]وقتی که حرف های قشنگ به دیگران می زند، او راست می گوید
[ترجمه گوگل]او صحبت می کند ناامیدانه زمانی که او می گوید چیزهای خوب به دیگران
8. Was saying some speak insincerely speech, stabbing pain each other heart.
[ترجمه ترگمان]این بود که چند کلمه ای بر زبان نیاورد و در قلب یکدیگر درد دل خراشی ایجاد کند
[ترجمه گوگل]گفتم بعضی از سخنرانی های بی حرمتی صحبت می کنند، دلم برای هر درد تکان می خورد
9. She congratulated him somewhat insincerely.
[ترجمه ترگمان]او به او کمی دروغ گفته بود
[ترجمه گوگل]او تا حدودی به آرامش به او تبریک گفت
10. Too the loquacity, speaks insincerely .
[ترجمه ترگمان]حرف زدن در این مورد بیش از حد مردانه است
[ترجمه گوگل]بیش از حد، سخنان بی حرمتی
11. And like its counterparts within the high-performance loop, a program of inclusiveness can be insincerely embraced or carried to ridiculous lengths.
[ترجمه ترگمان]و مانند همتایان خود در حلقه عملکرد بالا، یک برنامه جامعیت را می توان در آغوش گرفت و یا به طول مضحکی برد
[ترجمه گوگل]و مانند همتایان خود درون حلقه با کارایی بالا، یک برنامه جامع میتواند به طور نا محسوس درگیر شود یا به طولهای مضحک منتقل شود
12. Should the white canvas and the costume pearls be insincerely praised?
[ترجمه ترگمان]باید پرده سفید و آن گردن بند مروارید را ستایش می کردند؟
[ترجمه گوگل]آیا بوم سفید و مروارید صحنه و لباس باید با احترام تحسین شود؟
13. This person is very slippery : he treats people completely insincerely.
[ترجمه ترگمان]این فرد بسیار لغزنده است: او مردم را کاملا گیج می کند
[ترجمه گوگل]این شخص بسیار لغزنده است: او افراد را کاملا بی قید و شرط می گیرد
14. Consequently, the media's stock - in - trade lends itself to speaking insincerely.
[ترجمه ترگمان]در نتیجه، تجارت سهام رسانه ها خودش را مجبور به صحبت با insincerely می کند
[ترجمه گوگل]در نتیجه، موجودی رسانه ای در تجارت به سخنرانی بی حد و حصر می انجامد