1. bureaucratic mazes that waste people's time
پیچ وخم های اداری که وقت مردم را هدر می دهد
2. bureaucratic obstacles
موانع اداری (دیوان سالاری)
3. a bureaucratic bungle
اشتباه کاری اداری
4. Diplomats believe that bureaucratic delays are inevitable.
[ترجمه ترگمان]دیپلمات ها بر این باورند که تاخیرات اداری اجتناب ناپذیر هستند
[ترجمه گوگل]دیپلمات ها معتقدند که تاخیر های بوروکراتیک اجتناب ناپذیر است
5. The asylum seekers had to contend with continued bureaucratic obstruction.
[ترجمه ترگمان]seekers مجبور بودند با ممانعت از موانع اداری ادامه دهند
[ترجمه گوگل]پناهجویان مجبور بودند با انسداد مداوم بوروکراتیک مواجه شوند
6. Bureaucratic power has encroached upon the freedom of the individual.
[ترجمه ترگمان]قدرت Bureaucratic به آزادی فردی تجاوز کرده است
[ترجمه گوگل]قدرت بوروکراتیک بر آزادی فرد محکوم شده است
7. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
8. The report revealed a major bureaucratic muddle.
[ترجمه ترگمان]این گزارش یک سردرگمی عظیم بروکراتیک را آشکار کرد
[ترجمه گوگل]این گزارش یک سر و صدا بزرگ بوروکراتیک را نشان داد
9. The report revealed a great deal of bureaucratic inefficiency.
[ترجمه ترگمان]این گزارش مقدار زیادی از ناکارآمدی بروکراتیک را آشکار کرد
[ترجمه گوگل]این گزارش بخش بزرگی از ضعف اداری را نشان داد
10. Is there any way of getting round this bureaucratic bottleneck?
[ترجمه ترگمان]راهی برای دور شدن از این bottleneck هست؟
[ترجمه گوگل]آیا راهی برای دور شدن از این تنگنای بوروکراتیک وجود دارد؟
11. The organization is stifled by bureaucratic inertia.
[ترجمه ترگمان]سازمان با رکود اداری سرکوب می شود
[ترجمه گوگل]این سازمان با نفوذ بوروکراتیک خنثی شده است
12. There was a bureaucratic muddle over his appointment.
[ترجمه ترگمان]از این انتصاب گیج و منگ شده بود
[ترجمه گوگل]در مورد انتصاب وی یک اختلال بوروکراتیک وجود داشت
13. The department has become a bureaucratic nightmare.
[ترجمه ترگمان]این بخش به یک کابوس بروکراتیک تبدیل شده است
[ترجمه گوگل]اداره تبدیل به یک کابوس بوروکراتیک شده است
14. The company was inefficient because it was highly bureaucratic.
[ترجمه ترگمان]این شرکت ناکارآمد بود زیرا بسیار پست بروکراتیک بود
[ترجمه گوگل]این شرکت ناکارآمد بود زیرا بسیار بوروکراتیک بود
15. At best, what will emerge from this bureaucratic morass is an entirely new paradigm for dealing with cross-border studies.
[ترجمه ترگمان]در بهترین حالت، چیزی که از این شاخه پست بروکراتیک ایجاد خواهد شد، یک پارادایم کاملا جدید برای رسیدگی به مطالعات فرامرزی است
[ترجمه گوگل]در بهترین حالت، چه چیزی از این نوعی بوروکرت ظاهر خواهد شد، یک پارادایم کاملا جدید برای مقابله با مطالعات مرزی است