کلمه جو
صفحه اصلی

monk


معنی : راهب، تارک دنیا
معانی دیگر : دیرنشین، صومعه نشین

انگلیسی به فارسی

راهب، تارک دنیا


انگلیسی به انگلیسی

• hermit, male member of a religious order
a monk is a member of a male religious community that is separated from the outside world.

مترادف و متضاد

man who devotes life to contemplation of god


راهب (اسم)
ascetic, anchoret, hermit, anchorite, monk, cowl

تارک دنیا (اسم)
ascetic, religious, hermit, monk

Synonyms: abbot, anchorite, ascetic, brother, cenobite, eremite, friar, hermit, monastic, priest, recluse, religious, solitary


جملات نمونه

1. a hooded monk
راهب باشلق به سر

2. a tonsured monk
راهب تارک تراشیده

3. The cowl (or hood) does not make the monk.
[ترجمه ترگمان]The (یا کلاه)راهب را نمی کند
[ترجمه گوگل]گاو (یا هود) راهب را نمی سازد

4. The habit [cowl, hood] does not make the monk.
[ترجمه ترگمان][ cowl، hood ]، راهب را نمی کند
[ترجمه گوگل]عادت [cowl، hood] راهب را ایجاد نمی کند

5. It is not the hood that makes the monk.
[ترجمه ترگمان]این the نیست که راهب را می سازد
[ترجمه گوگل]این هود نیست که راهب را ایجاد کند

6. Buddhist monk sat with folded palms.
[ترجمه شایسته] راهب بودایی به گونه ایی نشسته بود که کف پاهایش خمیده بود
[ترجمه ترگمان]راهب بودایی با کف تا شده نشسته بود
[ترجمه گوگل]راهب بودایی با لمس دستشویی نشسته است

7. The monk was subsequently venerated as a saint.
[ترجمه ترگمان]راهب بعدا به عنوان قدیس مورد ستایش قرار گرفت
[ترجمه گوگل]پس از آن، راهبان به عنوان یک سنت احترام می گذارند

8. The young monk was released from his vows.
[ترجمه ترگمان]راهب جوان از قول خود آزاد شد
[ترجمه گوگل]راهبان جوان از تعهداتش آزاد شدند

9. The man was a monk from Emei Mountain.
[ترجمه ترگمان]این مرد یک راهب از کوه Emei بود
[ترجمه گوگل]این مرد یک راهب از کوه امی بود

10. The young monk clangs the bell every morning.
[ترجمه ترگمان]راهب جوان هر روز صبح زنگ را به صدا در می آورد
[ترجمه گوگل]راهبان جوان هر روز صبح زنگ می زند

11. The Buddhist monk disrooted a tree.
[ترجمه ترگمان]راهب بودایی، یک درخت را کاشت
[ترجمه گوگل]راهب بودایی یک درخت را ویران کرد

12. None the less, Monk and Coltrane devotees will savor this summit meeting.
[ترجمه ترگمان]هیچ یک از آن ها کم تر، مانک و Coltrane Coltrane این نشست را دوست خواهند داشت
[ترجمه گوگل]با این حال، مظلومان و مهاجران Coltrane این جلسه سرانجام را دوست خواهند داشت

13. A Buddhist monk offered prayers for their health and happiness in contrast to the royal couple's general downcast attitude.
[ترجمه ترگمان]یک راهب بودایی برای سلامت و شادی آن ها در برابر گرایش کلی و سربه زیر سلطنتی دعا کرد
[ترجمه گوگل]راهبان بودایی برای سلامتی و خوشبختی خود دعا می کنند، در مقایسه با نگرش کلی نسبت به همسر سلطنتی

14. Sometimes he went semi-shaven-headed and looked like a monk.
[ترجمه ترگمان]گاهی سرش را از ته ریشش بیرون می کشید و مثل کشیشی به نظر می رسید
[ترجمه گوگل]بعضی اوقات او به طور نیمه رانده شده بود و مانند راهب شبیه بود

15. Father Francis has been a monk at belmont Abbey since 192
[ترجمه ترگمان]پدر فرانسیس از سال ۱۹۲ یک راهب در کلیسای belmont بوده است
[ترجمه گوگل]پدر فرانسیس از 192 سالگی یک راهب در بلوم ابی بوده است

پیشنهاد کاربران

راهب ( مرد )
Nun= راهبه ( زن )

کاهن


کلمات دیگر: