ازنظرمالی، ازلحاظ دارایی
financially
ازنظرمالی، ازلحاظ دارایی
انگلیسی به فارسی
به لحاظ مالی، از نظر پولی
به لحاظ مالی
انگلیسی به انگلیسی
• from a financial standpoint, from a monetary standpoint
جملات نمونه
1. pari is well-situated financially
پری از نظر مالی وضع خوبی دارد.
2. Their close and financially rewarding relationship was sufficient to call into question the independence and disinterest of the directors.
[ترجمه ترگمان]رابطه نزدیک و مالی آن ها برای تماس با استقلال و بی علاقگی مدیران کافی بود
[ترجمه گوگل]ارتباط نزدیکی و مالی آنها به نفع استقلال و عدم علاقه مدیران بود
[ترجمه گوگل]ارتباط نزدیکی و مالی آنها به نفع استقلال و عدم علاقه مدیران بود
3. The museum is in a financially precarious position.
[ترجمه ترگمان]این موزه در وضعیت مالی مالی قرار دارد
[ترجمه گوگل]موزه در وضعیت مالی مضر قرار دارد
[ترجمه گوگل]موزه در وضعیت مالی مضر قرار دارد
4. He was financially involved with a villain.
[ترجمه ترگمان] اون از نظر مالی با یه آدم شرور دست داشت
[ترجمه گوگل]او به لحاظ مالی به یک تبه کار مشغول بود
[ترجمه گوگل]او به لحاظ مالی به یک تبه کار مشغول بود
5. The company is in desperate trouble financially.
[ترجمه ترگمان]این شرکت از نظر مالی دچار مشکل شده است
[ترجمه گوگل]این شرکت به صورت مالی ناامید کننده است
[ترجمه گوگل]این شرکت به صورت مالی ناامید کننده است
6. The company stands to lose financially if this deal falls through.
[ترجمه ترگمان]این شرکت در صورتی که این معامله انجام شود از نظر مالی از دست خواهد داد
[ترجمه گوگل]اگر این معامله از بین برود، این شرکت به صورت مالی از دست می رود
[ترجمه گوگل]اگر این معامله از بین برود، این شرکت به صورت مالی از دست می رود
7. Emotionally, physically, and financially I was on the ropes.
[ترجمه ترگمان]از لحاظ عاطفی، فیزیکی، و مالی من روی طناب بود
[ترجمه گوگل]از لحاظ احساسی، جسمی و مالی من در طناب بودم
[ترجمه گوگل]از لحاظ احساسی، جسمی و مالی من در طناب بودم
8. They faced a financially bleak Christmas.
[ترجمه ترگمان]آن ها با یک کریسمس غم انگیز از نظر مالی مواجه شدند
[ترجمه گوگل]آنها با یک کریسمس مالی خشن مواجه شدند
[ترجمه گوگل]آنها با یک کریسمس مالی خشن مواجه شدند
9. He is financially able to establish a home.
[ترجمه ترگمان]او از لحاظ مالی قادر به تاسیس یک خانه است
[ترجمه گوگل]او به لحاظ مالی قادر به ایجاد یک خانه است
[ترجمه گوگل]او به لحاظ مالی قادر به ایجاد یک خانه است
10. Small businesses have suffered financially during the recession.
[ترجمه ترگمان]تجارت های کوچک در زمان رکود اقتصادی آسیب دیده اند
[ترجمه گوگل]کسب و کارهای کوچک در رکود اقتصادی رنج می بردند
[ترجمه گوگل]کسب و کارهای کوچک در رکود اقتصادی رنج می بردند
11. Will a hotel here be financially viable?
[ترجمه ترگمان]یه هتل اینجا به نظر مالی میاد؟
[ترجمه گوگل]آیا یک هتل در اینجا به لحاظ مالی حیاتی است؟
[ترجمه گوگل]آیا یک هتل در اینجا به لحاظ مالی حیاتی است؟
12. She accused him of ruining her financially with his taste for the high life.
[ترجمه ترگمان]او را متهم به خراب کردن زندگی اش با سلیقه خود کرد
[ترجمه گوگل]او او را متهم به خراب کردن او از لحاظ مالی با طعم و مزه اش برای زندگی عالی
[ترجمه گوگل]او او را متهم به خراب کردن او از لحاظ مالی با طعم و مزه اش برای زندگی عالی
13. Head teachers need to be financially literate.
[ترجمه ترگمان]سر معلمان باید از نظر مالی سواد داشته باشند
[ترجمه گوگل]معلمان سرپرست باید از لحاظ مالی سواد باشند
[ترجمه گوگل]معلمان سرپرست باید از لحاظ مالی سواد باشند
14. The industry has been financially crippled by these policies.
[ترجمه ترگمان]این صنعت از لحاظ مالی توسط این سیاست ها فلج شده است
[ترجمه گوگل]این سیاست ها از نظر مالی به این سیاست ها آسیب دیده است
[ترجمه گوگل]این سیاست ها از نظر مالی به این سیاست ها آسیب دیده است
15. She came from a financially privileged background.
[ترجمه ترگمان]او از یک پس زمینه دارای امتیاز مالی آمده است
[ترجمه گوگل]او از یک زمینه مالی ممتاز آمد
[ترجمه گوگل]او از یک زمینه مالی ممتاز آمد
پیشنهاد کاربران
Your father provides for you financially
And you did not inform him of an important issue
Tell him that he ate my brother's daughter and said that it was delicious and you laughed
پدرتان شما را از جهت مالی تامین میکند
و شما یک مسئله مهم را از او مطلع نکردید
بگوییددختر برادرام را خورده هست و میگفت به به لذیذ هست و میخند
من در بازی با برادرتان یک بار جفت یکبار برنده شده ام مرحله بعدی قصد دارم قدرت را از آن خود کنم
And you did not inform him of an important issue
Tell him that he ate my brother's daughter and said that it was delicious and you laughed
پدرتان شما را از جهت مالی تامین میکند
و شما یک مسئله مهم را از او مطلع نکردید
بگوییددختر برادرام را خورده هست و میگفت به به لذیذ هست و میخند
من در بازی با برادرتان یک بار جفت یکبار برنده شده ام مرحله بعدی قصد دارم قدرت را از آن خود کنم
کلمات دیگر: