کلمه جو
صفحه اصلی

tasked

انگلیسی به فارسی

وظیفه، زیاد خسته کردن، بکاری گماشتن، تهمت زدن، تحمیل کردن


پیشنهاد کاربران

taskmaster and the tasked
کارفرما و کارگر

تربیت کردن


کلمات دیگر: