کلمه جو
صفحه اصلی

just about


(عامیانه) تقریبا، کمی مانده

انگلیسی به فارسی

فقط درمورد


انگلیسی به انگلیسی

عبارت ( phrase )
• : تعریف: practically; almost; nearly.
مشابه: almost, nearly, practically

- That's just about right.
[ترجمه ترگمان] این درست به نظر می رسه
[ترجمه گوگل] درست است

• almost, just now; with difficulty, barely, hardly

جملات نمونه

1. Christina was flirting with just about every man in the room.
[ترجمه ترگمان]کریستینا \"داشت با هر مردی که تو اتاق بود لاس می زد\"
[ترجمه گوگل]کریستینا با تقریبا هر مردی در اتاق فریاد کشید

2. I could just about make out his sleeping form on the bed.
[ترجمه ترگمان]من فقط میتونم فرم خوابش رو روی تخت درست کنم
[ترجمه گوگل]من فقط می توانم در مورد خواب خود را بر روی بستر را تشکیل می دهند

3. The wooden boat was built to withstand just about every weather condition at sea.
[ترجمه ترگمان]قایق چوبی در برابر همه شرایط آب دریا تاب مقاومت داشت
[ترجمه گوگل]قایق چوبی برای مقاومت در برابر هر شرایط آب و هوایی در دریا ساخته شده است

4. That just about wraps it up for today.
[ترجمه ترگمان]همین الان یه چیزی رو برای امروز آماده کردم
[ترجمه گوگل]این فقط در مورد wraps آن را تا امروز

5. So your those commitments, just about.
[ترجمه ترگمان]پس این تعهد شما، فقط در مورد
[ترجمه گوگل]بنابراین، تعهدات خود را، فقط در مورد

6. I'm just about to start on the cleaning.
[ترجمه ترگمان]تازه دارم شروع می کنم به تمیز کردن
[ترجمه گوگل]من فقط در مورد تمیز کردن شروع می کنم

7. Perfection is not just about control. It's also about letting go.
[ترجمه ترگمان]کمال درست در مورد کنترل نیست همچنین در مورد اجازه رفتن است
[ترجمه گوگل]کمال فقط کنترل نیست این نیز در مورد رها کردن است

8. Love is not just about finding the right person, but creating a right relationship.
[ترجمه ترگمان]عشق تنها پیدا کردن فرد مناسب نیست بلکه رابطه درست را ایجاد می کند
[ترجمه گوگل]عشق فقط در مورد یافتن فرد مناسب نیست، بلکه ایجاد یک رابطه درست است

9. The accident just about finished him as a footballer.
[ترجمه ترگمان]این تصادف او را به عنوان یک بازیکن فوتبال به پایان رساند
[ترجمه گوگل]این حادثه فقط در مورد او به عنوان یک فوتبالیست به پایان رسید

10. Another run like that would just about finish me.
[ترجمه ترگمان]یه فرار دیگه مثل این می تونه کارم رو تموم کنه
[ترجمه گوگل]یک راه دیگر مثل این است که فقط به من پایان دهد

11. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress every day!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!

12. I was just about to borrow some money when bingo! - the cheque arrived.
[ترجمه ترگمان]می خواستم کمی پول قرض بگیرم چک رسید
[ترجمه گوگل]من فقط برای قرض گرفتن پول کمی زمانی که یکنوع بازی شبیه لوتو بودم! - چک رسید

13. Physics isn't just about pure science with no immediate applications.
[ترجمه ترگمان]فیزیک فقط در مورد علم خالص با هیچ کاربرد آنی نیست
[ترجمه گوگل]فیزیک فقط درباره علم خالص است و بدون برنامه فوری نیست

14. I've just about had enough of your lip!
[ترجمه ترگمان]همین الان به اندازه کافی لب به لب داشتم!
[ترجمه گوگل]من فقط در مورد لب به لب کافی بودم!

15. She married a millionaire just about to croak.
[ترجمه ترگمان]اون با یه میلیونر ازدواج کرد که داره گریه می کنه
[ترجمه گوگل]او با یک میلیونر ازدواج کرد و قصد داشت او را بکشد

پیشنهاد کاربران

اغلب

مترادف almost: تقریبا


کلمات دیگر: