کلمه جو
صفحه اصلی

smoky


معنی : دودی، پر دود، دود گرفته، دود کن، دود کننده
معانی دیگر : دود مانند، دودزا، دودآفرین، مملو از دود، دودناک، به رنگ دود، خاکستری تیره

انگلیسی به فارسی

دودی، پر دود، دود گرفته، دود کن، دود کننده


دود، دودی، پر دود، دود گرفته، دود کن، دود کننده


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
حالات: smokier, smokiest
مشتقات: smokily (adv.), smokiness (n.)
(1) تعریف: emitting smoke, esp. in large amounts, as a smoldering fire.

- The damp logs produced a smoky fire.
[ترجمه ترگمان] الوارهای مرطوب آتشی دود می کرد
[ترجمه گوگل] سیاهههای آهنی آتش سوزی ایجاد کرد

(2) تعریف: filled, covered, or mixed with smoke.

- It was hard to see in the dark and smoky bar.
[ترجمه ترگمان] دیدن در بار تاریک و پر دود سخت بود
[ترجمه گوگل] دشوار بود در نوار تاریک و دودش ببینم

(3) تعریف: similar to or having the appearance of smoke.

- The mountains were overhung by smoky clouds.
[ترجمه ترگمان] کوه های مه آلود بالای سرشان معلق بودند
[ترجمه گوگل] کوه ها توسط ابرهای دودش پر شده بودند
- She chose smoky colors for her eye makeup.
[ترجمه ترگمان] او رنگ های تیره رنگی را برای آرایش چشم خود انتخاب کرد
[ترجمه گوگل] او انتخاب رنگ های دود برای آرایش چشم خود را

(4) تعریف: dirty from smoke.

- I cleaned the smoky windows.
[ترجمه ترگمان] پنجره ها را تمیز کردم
[ترجمه گوگل] من پنجره های دودکش را تمیز کردم

(5) تعریف: characterized by or flavored with smoke.

- This barbecue sauce has a smoky taste.
[ترجمه ترگمان] این سس کباب طعم دودی داره
[ترجمه گوگل] این سس کبابی دارای طعم دودی است
- He loves smoky meats.
[ترجمه ترگمان] اون عاشق گوشت دودی - ه
[ترجمه گوگل] او گوشت دودی را دوست دارد

• emitting smoke; full of smoke; hazy, cloudy; darkened with smoke; resembling smoke; gray, having the color of smoke; flavored with smoke
a smoky place has a lot of smoke in the air.
you can also use smoky to describe something that reminds you of smoke.

مترادف و متضاد

دودی (صفت)
fire-cured, smoked, smoky

پر دود (صفت)
smoky

دود گرفته (صفت)
smoky

دود کن (صفت)
smoky

دود کننده (صفت)
smoky

hazy, sooty


Synonyms: begrimed, black, burning, caliginous, dingy, fumy, gray, grimy, messy, murky, reeking, silvery, smoke-colored, smoldering, thick, vaporous


Antonyms: clean, clear, unpolluted


جملات نمونه

1. smoky fog
مه دود مانند

2. The air had grown thick and smoky.
[ترجمه ترگمان]هوا غلیظ و پر دود شده بود
[ترجمه گوگل]هوا ضخیم و دود بود

3. His main problem was the extremely smoky atmosphere at work.
[ترجمه ترگمان]مشکل اصلی او فضای بسیار دود آلود بود
[ترجمه گوگل]مشکل اصلی او فضای بسیار دود در کار بود

4. The street began smoky and dark.
[ترجمه ترگمان]خیابان شروع به دود و تاریکی کرد
[ترجمه گوگل]خیابان دودی و تاریک آغاز شد

5. Firefighters use special breathing equipment in smoky buildings.
[ترجمه ترگمان]آتش نشان ها از تجهیزات تنفسی مخصوص در ساختمان های دود آلود استفاده می کنند
[ترجمه گوگل]آتش نشانان از تجهیزات تنفسی خاص در ساختمان های دود استفاده می کنند

6. And whether they play in smoky cellar clubs or spacious concert hall, jazz musicians are drawing record crowds.
[ترجمه ترگمان]و اینکه آیا آن ها در باشگاه های smoky یا سالن کنسرت بزرگ بازی می کنند یا نه، نوازندگان موسیقی جاز جمعیت ثبت می کنند
[ترجمه گوگل]و یا اینکه آنها در باشگاه های دیمینگ انبار و یا سالن کنسرت های بزرگ بازی می کنند، نوازندگان جاز در حال جمع آوری رکوردها هستند

7. It's terribly smoky in here - I'm just going out for a breath of fresh air.
[ترجمه ترگمان]اینجا خیلی پر دود است - فقط برای نفس تازه بیرون می روم
[ترجمه گوگل]این در اینجا دشوار است - من فقط برای نفس کشیدن از هوای تازه می روم

8. This wine has a delicious smoky flavour.
[ترجمه ترگمان] این شراب طعم دودی خوش مزه داره
[ترجمه گوگل]این شراب دارای عطر و طعم دودی خوشمزه است

9. This wine has a slightly smoky flavour.
[ترجمه ترگمان] این شراب یه ذره طعم دودی داره
[ترجمه گوگل]این شراب دارای طعم کمی دودی است

10. The corridor opened into a low smoky room.
[ترجمه ترگمان]راهرو در یک اتاق تاریک و مه آلود باز شد
[ترجمه گوگل]راهرو به یک اتاق کم دودی باز می شود

11. She was in the back of a smoky bar singing the blues.
[ترجمه ترگمان]او در پشت یک میله پر دود بود که در حال آواز خواندن بود
[ترجمه گوگل]او در پشت یک نوار دودی است که آواز بلوز را آواز می خواند

12. The ham had a smoky flavour.
[ترجمه ترگمان] گوشت خوک طعم دودی داشت
[ترجمه گوگل]ژامبون عطر و طعم دودی داشت

13. The air was filled with their smoky laughter and the sound of the jukebox.
[ترجمه ترگمان]در این موقع هوا پر از خنده و صدای موسیقی بود
[ترجمه گوگل]هوا با خنده دودی و صدای جک بوکس پر شده بود

14. Hiding from the rain in a smoky bar we missed the twelve o'clock chiming of the Town Hall clock.
[ترجمه ترگمان]خود را از باران در یک بار دود آلود پنهان کرده بودیم که ساعت دوازده ناقوس ساعت شهرداری را از دست دادیم
[ترجمه گوگل]پنهان شدن از باران در یک دود دمی ما ساعت دوازده ساعت دایره ساعت Town Hall را از دست دادیم

smoky fog

مه دود مانند


پیشنهاد کاربران

( درباره صدا ) مردانه و خشن


کلمات دیگر: