بد اقبال، بدبخت، بدشانس، شوربخت، بی اقبال
luckless
بد اقبال، بدبخت، بدشانس، شوربخت، بی اقبال
انگلیسی به فارسی
بدبخت،بی اقبال
بی رحم
انگلیسی به انگلیسی
صفت ( adjective )
• : تعریف: without good luck; attended by bad fortune.
• مترادف: hapless, poor, unlucky
• متضاد: lucky
• مشابه: cursed, forlorn, hexed, ill-fated, inauspicious, jinxed, pathetic, star-crossed, unfortunate, unhappy, woeful, wretched
• مترادف: hapless, poor, unlucky
• متضاد: lucky
• مشابه: cursed, forlorn, hexed, ill-fated, inauspicious, jinxed, pathetic, star-crossed, unfortunate, unhappy, woeful, wretched
• having no luck, unlucky, unfortunate
someone or something that is luckless is unsuccessful or unfortunate; an old-fashioned word.
someone or something that is luckless is unsuccessful or unfortunate; an old-fashioned word.
جملات نمونه
1. The luckless defender, Mark Emery, sustained his third injury of the season.
[ترجمه ترگمان]مدافع luckless، مارک امری، سومین آسیب خود را در این فصل حفظ کرد
[ترجمه گوگل]مدافع ناامید، مارک امری، سومین ضربه خود را در فصل به ثمر رساند
[ترجمه گوگل]مدافع ناامید، مارک امری، سومین ضربه خود را در فصل به ثمر رساند
2. Keen Hunter was second and luckless Elbio third.
[ترجمه ترگمان]شکارچی آتشین سوم و luckless بود
[ترجمه گوگل]شکارچی کین دومین و بی نظیر Elbio سوم بود
[ترجمه گوگل]شکارچی کین دومین و بی نظیر Elbio سوم بود
3. Just as this realisation dawned, a luckless couple drew into the parking space to read a map.
[ترجمه ترگمان]فقط همین که این موضوع به ذهنم خطور کرد، یک زوج بدبخت وارد محوطه پارکینگ شدند تا نقشه بخوانند
[ترجمه گوگل]درست همانطور که این تحقق سقوط کرد، زن و شوهر بیچاره به فضای پارکینگ برای خواندن یک نقشه گره خورد
[ترجمه گوگل]درست همانطور که این تحقق سقوط کرد، زن و شوهر بیچاره به فضای پارکینگ برای خواندن یک نقشه گره خورد
4. It kills more than runaway motorists and the luckless in their way, too.
[ترجمه ترگمان]بیشتر از فرار از ماشین فرار کردن و این بدبختی را هم به راه خود می کشد
[ترجمه گوگل]این باعث می شود بیش از رانندگان فراری و بی رحم در راه خود را می کشد
[ترجمه گوگل]این باعث می شود بیش از رانندگان فراری و بی رحم در راه خود را می کشد
5. His grandfather, outwardly easygoing, was frustrated with a luckless career as an insurance salesman: the young Obama would hear him making cold calls that hit a dead end.
[ترجمه ترگمان]پدربزرگ او، به ظاهر آسان گیر، با یک شغل آشفته، به عنوان یک فروشنده بیمه، نا امید شده بود: جوان اوباما صدای او را که به بن بست می رسید، می شنید
[ترجمه گوگل]پدربزرگ او، به طور بی حد و حصر، با یک حرفه ای بی رحمانه به عنوان یک فروشنده بیمه ناامید شد: جوان اوباما می شنود که او تماس های سرد را که به مرز ختم می شود، می شنود
[ترجمه گوگل]پدربزرگ او، به طور بی حد و حصر، با یک حرفه ای بی رحمانه به عنوان یک فروشنده بیمه ناامید شد: جوان اوباما می شنود که او تماس های سرد را که به مرز ختم می شود، می شنود
6. The negroes fled, the luckless Lou wailing into her apron.
[ترجمه ترگمان]سیاهان گریخته بودند، بیچاره لو بیچاره با پیش بند خود گریه می کرد
[ترجمه گوگل]غریبه ها فرار کردند، لوقا بی رحمانه به طرف جلویش می خندد
[ترجمه گوگل]غریبه ها فرار کردند، لوقا بی رحمانه به طرف جلویش می خندد
7. It's luckless, I lost my bicycle in the morning and my wallet was stolen in the afternoon!
[ترجمه ترگمان]این بدبختی است، من دوچرخه خود را در صبح از دست دادم و کیف پولم در بعد از ظهر دزدیده شد!
[ترجمه گوگل]این بی وقفه است، من صبح دوچرخه خود را از دست دادم و بعد از ظهر من کیف پول را دزدیده بودم!
[ترجمه گوگل]این بی وقفه است، من صبح دوچرخه خود را از دست دادم و بعد از ظهر من کیف پول را دزدیده بودم!
8. One luckless evening it occurred to me to test my wife's fidelity in a vulgar, commonplace way familiar to everyone who has acquaintance with the literature of fact and fiction.
[ترجمه ترگمان]یک شب بد، به ذهنم خطور کرد که وفاداری همسرم را در یک راه مبتذل و معمولی که با ادبیات واقعیت و افسانه آشنایی دارد، امتحان کنم
[ترجمه گوگل]یک شب بی وقفه به من رسید که منفعت زنم را در یک روش عجیب و غریب که برای آشنایی با ادبیات حقیقت و داستان، آشنایی دارد آشنا کند
[ترجمه گوگل]یک شب بی وقفه به من رسید که منفعت زنم را در یک روش عجیب و غریب که برای آشنایی با ادبیات حقیقت و داستان، آشنایی دارد آشنا کند
9. This luckless fete at the ambassador's deprives me of a pleasure and interrupts you.
[ترجمه ترگمان]این جشن از طرف سفیر مرا از محروم کردن شما محروم می کند
[ترجمه گوگل]این کار بی رحمانه در سفارت من را از لذت محروم می کند و شما را متوقف می کند
[ترجمه گوگل]این کار بی رحمانه در سفارت من را از لذت محروم می کند و شما را متوقف می کند
10. The luckless adventure made Earnshaw furious.
[ترجمه ترگمان]ماجرای آن ماجرا ارنشاو را خشمگین ساخته بود
[ترجمه گوگل]ماجراجویی بی نظیر ساخته شده Earnshaw خشمگین است
[ترجمه گوگل]ماجراجویی بی نظیر ساخته شده Earnshaw خشمگین است
11. There comes a luckless night.
[ترجمه ترگمان] امشب یه شب پر از بدبختی هست
[ترجمه گوگل]یک شب بی نظیر می آید
[ترجمه گوگل]یک شب بی نظیر می آید
12. He died in the desert like so many other luckless explorers.
[ترجمه ترگمان]او مانند بسیاری از explorers نگون بخت در صحرا مرده بود
[ترجمه گوگل]او در بیابان مانند بسیاری از مهاجران بی نظیر درگذشت
[ترجمه گوگل]او در بیابان مانند بسیاری از مهاجران بی نظیر درگذشت
13. Adding insult to injury, a double cross awaits our luckless hero in the final stanza.
[ترجمه ترگمان]اضافه کردن توهین به جراحت، صلیبی دوگانه در انتظار قهرمان تیره بخت ما در بند پایانی است
[ترجمه گوگل]اضافه کردن توهین به آسیب، یک متقابل دو در قهرمان نهایی ما در stanza نهایی در انتظار است
[ترجمه گوگل]اضافه کردن توهین به آسیب، یک متقابل دو در قهرمان نهایی ما در stanza نهایی در انتظار است
14. But with a new-found strength she swung it as a feather, at the luckless Rubberneck.
[ترجمه ترگمان]اما با نیرویی تازه، آن را به عنوان یک پر تاب می داد
[ترجمه گوگل]اما با قدرت جدید پیدا شده او آن را به عنوان یک پر، در لاستیک Rubberneck ناتوان
[ترجمه گوگل]اما با قدرت جدید پیدا شده او آن را به عنوان یک پر، در لاستیک Rubberneck ناتوان
پیشنهاد کاربران
بدبیار، بدشانس
کلمات دیگر: