کلمه جو
صفحه اصلی

snob


معنی : افاده ای، قلمبه
معانی دیگر : (در اصل) کسی که ثروت و لقب اشرافی ندارد، عامی، (کسی که ثروت و مقام در نظرش مهم است و به زیر دستان فخر می فروشد) دنیا دوست، فخر فروش، گند دماغ دار، متفرعن، گران سایه، بادسر، پایبند پول و مقام، ظاهرپسند، (کسی که خود و سلیقه ی خود را برتر می داند) خودپسند، خودخواه، خود والا پندار، برجستگی، مغرور، با بغ­ شدیدگریستن

انگلیسی به فارسی

قلمبه، برجستگی، مغرور، افاده ای، با بغض شدیدگریستن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
مشتقات: snobbish (adj.), snobbishly (adv.)
(1) تعریف: someone who admires and emulates those of a high social or intellectual class and acts or feels superior to anyone of a lower standing.

- She's become a snob since becoming successful and has little time for her old friends.
[ترجمه ترگمان] او از زمانی که موفق شده تبدیل به a شده است و برای دوستان قدیمی اش وقت کمی دارد
[ترجمه گوگل] او از زمان تبدیل شدن به یک اسنو تبدیل شده است و زمان کمی برای دوستان قدیمی اش دارد

(2) تعریف: someone who is sure of or conceited about his or her superiority, esp. in a field of knowledge.

- a classical ballet snob
[ترجمه ترگمان] یک باله کلاسیک باله
[ترجمه گوگل] اسباب باله کلاسیک

• haughty person, arrogant person
a snob is someone who admires upper-class people and despises lower-class people; used showing disapproval.
an intellectual snob is someone who believes that they are superior to other people because of their intelligence or taste; used showing disapproval.

مترادف و متضاد

افاده ای (اسم)
snob

قلمبه (اسم)
snob

person who looks down on others


Synonyms: braggart, highbrow, name-dropper, parvenu, pretender, smarty pants, stiff neck, upstart


جملات نمونه

1. He's a frightful snob - if you haven't been to the right school he probably won't even speak to you.
[ترجمه ترگمان]او خیلی مغرور است - اگر به مدرسه درستی نرفته باشی، احتمالا حتی با تو صحبت هم نخواهد کرد
[ترجمه گوگل]او یک ستاره ترسناک است - اگر به مدرسه درست نرفته باشید، احتمالا حتی با شما صحبت نخواهد کرد

2. Stop being such a snob.
[ترجمه ترگمان]اینقدر افاده ای نباش
[ترجمه گوگل]متوقف کردن چنین اسنو

3. That Rous was a snob and a social climber could scarcely be denied.
[ترجمه ترگمان]این Rous a بود و یک کوهنورد اجتماعی به سختی می توانست انکار کند
[ترجمه گوگل]آن راس یک اسنو بود و یک صعود کننده اجتماعی نتوانست انکار کند

4. She was a snob of the first order.
[ترجمه ترگمان] اون از اولین دستور snob بود
[ترجمه گوگل]او یک ستاره از اولین مرتبه بود

5. This car sells well because of its snob value.
[ترجمه ترگمان]این خودرو به خاطر ارزش snob به خوبی می فروشد
[ترجمه گوگل]این ماشین به دلیل ارزش اسنو خود به خوبی فروش می کند

6. He's a bit of a snob won't speak to the likes of me.
[ترجمه ترگمان]او کمی مغرور است و با امثال من حرف نمی زند
[ترجمه گوگل]او کمی از اسنو با شخصیت های من صحبت نمی کند

7. She protested strongly at being called a snob.
[ترجمه ترگمان]او با لحن محکمی اعتراض کرد که او را افاده ای صدا می کنند
[ترجمه گوگل]او به شدت اعتراض کرد که یک اسنو خوانده شود

8. Don't be such a snob.
[ترجمه ترگمان] اینقدر افاده ای نباش
[ترجمه گوگل]چنین اسمون نزنید

9. I'm afraid I'm a bit of a wine snob/a snob where wine is concerned.
[ترجمه ترگمان]متاسفانه من کمی of و یک افاده ای هستم که در آن شراب به من مربوط می شود
[ترجمه گوگل]من می ترسم که کمی از یک snob شراب / snob که در آن شراب نگران است

10. That kind of car has real snob appeal .
[ترجمه ترگمان]این نوع اتومبیل جذابیت خود را دارد
[ترجمه گوگل]این نوع خودرو، جذابیت اسنوب واقعی است

11. There is a snob value in driving the latest model.
[ترجمه ترگمان]در رانندگی آخرین مدل یک ارزش snob وجود دارد
[ترجمه گوگل]ارزش رانندگی در رانندگی آخرین مدل وجود دارد

12. My mother was such a snob she wouldn't let me play with the local children.
[ترجمه ترگمان]مادرم چنان افاده ای بود که نمی گذاشت من با بچه های محلی بازی کنم
[ترجمه گوگل]مادر من چنین اسنیف بود که نمی توانست با بچه های محلی بازی کند

13. I don't want to sound a snob but I thought it vulgar.
[ترجمه ترگمان]من نمی خواهم افاده ای به نظر برسم، اما فکر کردم مبتذل است
[ترجمه گوگل]من نمی خواهم یک اسنو را صدا کنم، اما من آن را عجیب فکر کردم

14. I don't want to sound like a snob, but I found the decor vulgar.
[ترجمه ترگمان]نمی خواهم مثل یک افاده ای به نظر برسم، اما این دکور پست و پیش پاافتاده را پیدا کردم
[ترجمه گوگل]من نمی خواهم به مانند یک اسنو، اما من دکور عجیب و غریب را یافتم

پیشنهاد کاربران

کلاس گذار

I want to say. When you start a Word for practice. Please work on the Adjective and all form of that in the sentence.
Thank you,

متکبر
از خود متشکر

- خودنما، ظاهر پرست، ظاهر بین، فخر فروش، فضل فروش، خود بزرگ بین، کسی که زیاد من من می کند و افراد با طبقه پایین اجتماعی را خوار و حقیر می شمارد،
- کسی که ارزش های انسانی را منوط به طبقه اجتماعی می داند.
- کسی که از خود چیری ندارد سعی می کند با معاشرت با طبقات اجتماعی بالاتر شأنی دست و پا کند.
someone who thinks he or she is better than everyone else in one or all areas of life. This creates a mindset of entitlement. . . . In reality, snobs are often weak people who rely on outside factors to define themselves rather than their own core values and integrity.
a person who believes there is a correlation between social status and human worth.
Also a person who feels superiority over those from lower social classes, education levels, or other social areas.
boasting, is a form of snobbery.

فیس و افاده ای


کلمات دیگر: