کلمه جو
صفحه اصلی

slobber


معنی : خوی، گل، گلیز، لجن، بزاق، اب دهان، گریه بچگانه، اب دهان روان ساختن، بزاق زدن به، دهان را اب انداختن
معانی دیگر : (از دهان) بزاق جاری کردن یا شدن، گلیز دادن، (از گوشه های دهان) آب دهان یا خوراک بیرون دادن، لب و لوچه ی خدو آمیز داشتن، آب از لب و لوچه جاری کردن، (با احساسات بیش از حد یا غلو آمیز) حرف زدن، نوشتن، عمل کردن، ماچ تر کردن، (با لب و لوچه خیس) بوسیدن، تفی کردن، خدو مالیدن (به)، گلیزی کردن، (سخن یا نگارش یا عمل) غلو آمیز، (بیش از حد) احساساتی، تلفظکلمات با جاری ساختن اب دهان، دارای احساسات بچگانه مثل بچه بوسیدن یاگریستن

انگلیسی به فارسی

slobber، بزاق، گل، لجن، اب دهان، گلیز، گریه بچگانه، خوی، اب دهان روان ساختن، بزاق زدن به، دهان را اب انداختن


گل، لجن، آب دهان، بزاق، گلیز، گریه بچگانه، تلفظ کلمات با جاری ساختن آب دهان، آب دهان روان ساختن،بزاق زدن به، دهان را آب انداختن، دارای احساسات بچگانه مثل بچه بوسیدن یاگریستن


انگلیسی به انگلیسی

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: slobbers, slobbering, slobbered
(1) تعریف: to let liquid, esp. saliva, dribble from the mouth; drool.
مشابه: dribble, drivel, drool

- The cow slobbered as it chewed the hay.
[ترجمه ترگمان] گاو آب دهانش را بیرون آورد و علف ها را جوید
[ترجمه گوگل] گاو آن را به عنوان یخ زده جوشیده

(2) تعریف: to be excessively emotional or enthusiastic.

- The critics slobbered over every new book he wrote.
[ترجمه ترگمان] منتقدان از هر کتاب تازه ای که می نوشت، انتقاد می کردند
[ترجمه گوگل] منتقدان بیش از هر کتاب جدیدی که او نوشت، سرگردان بودند
فعل گذرا ( transitive verb )
• : تعریف: to drool on.

- The dog slobbered the back seat of the car.
[ترجمه ترگمان] سگ روی صندلی عقب اتومبیل نشست
[ترجمه گوگل] سگ صندلی عقب ماشین را لرزاند
اسم ( noun )
مشتقات: slobberer (n.)
(1) تعریف: saliva that drips from the mouth; drool.
مشابه: drivel, drool

(2) تعریف: excessively emotional speech or writing.

• saliva, drool; extreme sentimentality or emotionalism, drivel
salivate, drool; smear with saliva, wet with drool; indulge in sentimentality or emotionalism
if someone slobbers, they let liquid fall from their mouth, like babies do.
if someone slobbers over someone or something, they show their attraction to that person or liking for that thing in an excessive way; used showing disapproval.

مترادف و متضاد

خوی (اسم)
addiction, nature, character, habit, custom, affection, temper, temperament, propensity, bent, sweat, perspiration, strain, squint, slobber, slabber, proclivity, saliva

گل (اسم)
mud, clay, lair, blossom, flower, silt, slob, slobber, slosh

گلیز (اسم)
drivel, drool, slobber

لجن (اسم)
ooze, mud, slub, silt, slob, mire, slough, slobber, slush, slosh, sludge, slop

بزاق (اسم)
spit, slobber, saliva, sputum

اب دهان (اسم)
spit, slobber, saliva, spittle, slaver

گریه بچگانه (اسم)
slobber

اب دهان روان ساختن (فعل)
slobber, slaver

بزاق زدن به (فعل)
slobber

دهان را اب انداختن (فعل)
slobber

drool


Synonyms: dribble, drip, drivel, froth, salivate, slabber, slaver, water at the mouth


جملات نمونه

1. I hate dogs that slobber everywhere.
[ترجمه ترگمان]من از سگ ها متنفرم که آب دهن همه جا رو می گیره
[ترجمه گوگل]من از سگ هایی که اسلوبرت را در همه جا می شناسم متنفرم

2. The baby was slobbering all over her bib.
[ترجمه ترگمان] بچه داشت جلوی bib رو خالی می کرد
[ترجمه گوگل]کودک بیش از همه لباس هایش را در دست گرفت

3. I fed milk to her again but she slobbered it on her bib.
[ترجمه ترگمان]شیر آب را دوباره به او دادم، اما او آن را روی پیش بند تف کرد
[ترجمه گوگل]من دوباره به او شیر می خورم، اما او آن را بر روی صندلی اش گذاشت

4. Ted was slobbering over the pretty new assistant in marketing.
[ترجمه ترگمان]تد داشت به دستیار جدید بازاریابی نزدیک می شد
[ترجمه گوگل]تد در مورد دستیار بسیار جدید در بازاریابی سرگردان بود

5. I caught Rick slobbering over the models in a magazine.
[ترجمه ترگمان]من ریک را غافلگیر کردم و روی مدل ها در یک مجله خم شدم
[ترجمه گوگل]من Rick slobbering بیش از مدل های در مجله گرفتار شد

6. It sets us up to slobber over the prospect of a murdering rapist gunned down.
[ترجمه ترگمان]ما را از روی دورنمای یک متجاوز به قتل می رساند
[ترجمه گوگل]این ما را در برابر چشم انداز قاتل قاتل قرار داده است

7. You were slobbering all over me, telling me how glad you were to be rid of him.
[ترجمه ترگمان]داشتی همه چیز رو روی من قایم می کردی و بهم می گفتی چقدر خوشحالم که از شرش خلاص شدی
[ترجمه گوگل]شما در تمام طول سالم بودید، به من بگویید چقدر خوشحالم که از او خلاص شوید

8. A big-fisted hulk slobbering over a Big Mac.
[ترجمه ترگمان]اون هیکل گنده که داره تو یه \"مک بزرگ\" پخش میشه
[ترجمه گوگل]کلاهبرداری بزرگ در مورد یک Big Mac

9. She squirmed ineffectually while he slobbered over her.
[ترجمه ترگمان]در حالی که به روی او سرازیر می شد، هیچ فایده ای نداشت
[ترجمه گوگل]او در حالی که او را سرزنش می کرد ناکارآمد بود

10. Weber's dog slobbered all over my hand.
[ترجمه ترگمان]صدای سگ وبر روی دستم سرازیر شد
[ترجمه گوگل]سگ وبر در تمام طول دست من است

11. He slobbered over her foot in appreciation.
[ترجمه ترگمان]با قدردانی پای او را صاف کرد
[ترجمه گوگل]او با قدردانی از پاهای او سرازیر شد

12. But he repulsed the most slobbering front-row people.
[ترجمه ترگمان]اما اون the مردم جلو رو دفع کرد
[ترجمه گوگل]اما او بیشترین افرادی را که پیشقراول بودند، رد کرد

13. Why is Phil always slobbering on the reviews pages?
[ترجمه ترگمان]چرا فیل همیشه صفحات را تمیز می کند؟
[ترجمه گوگل]چرا فیل همیشه در صفحات بازبینی سوگند میخورد؟

14. You may kiss passionately and slobber all over each other.
[ترجمه ترگمان]ممکن است همه را با شور و شوق ببوسی و همه را روی هم جمع کنی
[ترجمه گوگل]شما ممکن است به شدت بوسه و سرشار از یکدیگر باشید

The baby slobbered on his mother's shoulder.

آب دهان کودک روی شانه‌ی مادرش جاری شد.


As soon as he saw the meat, the dog slobbered.

با دیدن گوشت آب دهان از لب و لوچه‌ی سگ جاری شد.


Critics slobbered over his new novel.

نقدگران در تعریف از رمان او زیاده‌روی کردند.


پیشنهاد کاربران

آب از لب و لوچه آویزون شدن
to indulge the feelings effusively and without restraint
To speak or write mawkishly
stop slobbering over this guy and GET A LIFE outside of fawning over him
بیش از حد احساساتی شدن
to be overly enthusiastic or sentimental, like when your friends all slobber over your adorable new puppy.

آب دهان جاری شدن

# The baby was slobbering all over her bib


کلمات دیگر: