کلمه جو
صفحه اصلی

upmarket

انگلیسی به فارسی

فروشگاه


انگلیسی به انگلیسی

• upmarket places and goods are visited or bought by people who have sophisticated and expensive tastes; an informal word.

جملات نمونه

1. Anne chose an upmarket agency aimed at professional people.
[ترجمه ترگمان]آن یک موسسه خیریه را انتخاب کرد که هدفش افراد حرفه ای بود
[ترجمه گوگل]آن یک آژانس پرطرفدار را با هدف افراد حرفه ای انتخاب کرد

2. Japanese firms have moved steadily upmarket.
[ترجمه ترگمان]شرکت های ژاپنی به طور یکنواخت و با شکوه حرکت کرده اند
[ترجمه گوگل]شرکت های ژاپنی به طور مداوم به بازار عرضه کرده اند

3. The place is kitted out in upmarket Italian cafe style.
[ترجمه ترگمان]این مکان در سبک سنتی کافه ایتالیایی خودنمایی می کند
[ترجمه گوگل]این مکان در سبک کافی نت ایتالیایی بسته بندی شده است

4. The company has been forced to move more upmarket.
[ترجمه ترگمان]این شرکت مجبور به نقل مکان بیشتر از حد گران شده است
[ترجمه گوگل]این شرکت مجبور شده است که بیش از پیش خرید کند

5. The island chiefly attracts upmarket tourists.
[ترجمه ترگمان]این جزیره عمدتا گردشگران گران بها را جذب می کند
[ترجمه گوگل]این جزیره عمدتا گردشگران پرجمعیت را جذب می کند

6. Many garment exporters want to move upmarket.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از صادرکنندگان پوشاک مایل به حرکت گران هستند
[ترجمه گوگل]بسیاری از صادرکنندگان پوشاک بخواهند بازار را به فروش برسانند

7. A PLAN to build executive-style houses in an upmarket suburb of Middlesbrough has been refused for the second time.
[ترجمه ترگمان]طرحی برای ساخت خانه های سبک اجرایی در یکی از حومه های اعیانی میدلزبورو از بار دوم رد شده است
[ترجمه گوگل]یک طرح برای ساخت خانه های اجرایی در حومه شهر مایدلسبو برای دومین بار رد شده است

8. Q: If Johnson Brothers moves upmarket, will it not encroach on Wedgwood mid-priced markets?
[ترجمه ترگمان]سوال: اگر برادران جانسون فوق العاده حرکت می کنند، آیا این شرکت در بازارهای کالا با قیمت مناسب تجاوز نمی کند؟
[ترجمه گوگل]Q اگر جانسون برادرز به بازار عرضه می کند، آیا در بازار های وجوود با قیمت های پایین بازار نفوذ نمی کند؟

9. He goes back to buy the upmarket, hand-made works of art.
[ترجمه ترگمان]او برای خرید آثار هنری و آثار دستی هنری برگشت
[ترجمه گوگل]او به خرید هنرهای تجسمی و هنری دست می یابد

10. The move upmarket has brought with it a character change.
[ترجمه ترگمان]این حرکت باشکوه یک تغییر شخصیتی را باخود به ارمغان آورده است
[ترجمه گوگل]تغذیه بازار با تغییر شخصیت همراه شده است

11. An upmarket, superior quality twit.
[ترجمه ترگمان]یک شب عالی و عالی
[ترجمه گوگل]یک بازار بزرگ، کیفیت برتر

12. As it moved upmarket, ICI became progressively less imperial, less chemical and less industrial.
[ترجمه ترگمان]هنگامی که آن به سمت بالا حرکت می کرد، ici تدریجا کم تر امپراطوری، کم تر شیمیایی و کم تر صنعتی می شد
[ترجمه گوگل]ICI در حال حرکت به بازار بود و به تدریج کمتر امپراتوری، شیمیایی کمتر و صنعتی کمتر شد

13. Upmarket dyeing machine and the 40 - odd set of finishing facilities.
[ترجمه ترگمان]یک ماشین رنگرزی و مجموعه ۴۰ نفره از امکانات اتمام
[ترجمه گوگل]دستگاه رنگرزی Upmarket و مجموعه 40 عدد از امکانات اتمام

14. ITV has set its sights on winning a younger and more upmarket audience.
[ترجمه ترگمان]آی تی وی صحنه هایی را در بر دارد که مخاطبان جوان و بیشتری را به خود جلب کند
[ترجمه گوگل]ITV اهداف خود را در برنده شدن مخاطبان جوان و پرطرفدار قرار داده است

پیشنهاد کاربران

( بازاریابی و اقتصاد ) : مربوط به کالاها و خدمات گران و لوکسی کهمعمولاً به درخواست بالای مشتریان ساخته می شوند.

گران قیمت، اعیانی

گران قیمت

شیک

مربوط به محصولات تجاری، خدمات، و غیره، که نسبتا گران قیمت بوده و کیفیت بالایی دارند.


اعیانی
گران قیمت
وابسته به طبقات بالای اجتماع

اعیانی

لوکس


For people with expensive tastes


کلمات دیگر: