کلمه جو
صفحه اصلی

doorpost


معنی : در، چهارچوب، باهو
معانی دیگر : = doorjamb، بائو، باهو

انگلیسی به فارسی

doorjamb =


دروازه، چهارچوب، باهو، در


انگلیسی به انگلیسی

• vertical piece of a door forming the side of a doorway, doorjamb
post of a door; vertical piece of a door forming the side of a doorway, doorjamb

مترادف و متضاد

در (اسم)
valve, pearl, pylon, wicket, plug, door, doorpost, doorjamb

چهارچوب (اسم)
frame, cratch, doorpost, doorjamb, window frame

باهو (اسم)
stick, doorpost, doorjamb

جملات نمونه

1. I knocked my head against the doorpost and hurt it.
[ترجمه ترگمان]سرم را به چارچوب در کوبیدم و به آن صدمه زدم
[ترجمه گوگل]من سرم را در برابر دروپود زدم و به آن صدمه زدم

2. I knocked my head on the doorpost.
[ترجمه ترگمان]سرم را به در زدم
[ترجمه گوگل]من سرم را روی دستشویی زدم

3. I've banged into the doorpost and hurt my arm.
[ترجمه ترگمان]به چارچوب در ضربه زدم و بازویم را مجروح کردم
[ترجمه گوگل]من به داخل دستگیره ضربه زده ام و به بازوی من آسیب می رساند

4. I charged into a doorpost and hurt my head.
[ترجمه ترگمان]به چارچوب در تکیه دادم و سرم را تکان دادم
[ترجمه گوگل]من به یک درب ورودی متهم شدم و به سرم آسیب زدم

5. Marion Aluinn moved quietly away from behind the doorpost.
[ترجمه ترگمان]ماریان Aluinn از پشت در به آرامی حرکت کرد
[ترجمه گوگل]ماریون آلوین به آرامی از پشت دروازه عبور کرد

6. And behind the door and doorpost You have put your reminder.
[ترجمه ترگمان]\"و پشت در و\" … تو یاد آوری کردی
[ترجمه گوگل]و پشت درب و دستگیره شما یادآوری خود را قرار داده اید

7. Be in inside every penalty area between the doorpost that be apart from a ball the midpoint of equidistance 11 meters place setting dot of a penalty shot.
[ترجمه ترگمان]در هر منطقه پنالتی در چارچوب آستانه در نظر گرفته شود که جدا از توپ از نقطه میانی of ۱۱ متر فاصله داشته باشد و نقطه پنالتی را به حداقل برساند
[ترجمه گوگل]در داخل هر محوطه ی مجاز بین دروپونت که جدا از یک توپ باشد، میانه ی نقطه ی مقابل 11 متر فاصله ی یک ضربه ی پنالتی قرار می گیرد

8. Losing balance, he plumped against the doorpost.
[ترجمه ترگمان]در حالی که تعادل خود را از دست می داد به آستانه در رفت
[ترجمه گوگل]از دست دادن تعادل، او در برابر doorpost لگد زدن

9. Only a bit of string looped round a nail in the doorpost held it shut.
[ترجمه ترگمان]فقط یک تکه نخ دور یک میخ در چارچوب در بود که آن را بسته نگه داشت
[ترجمه گوگل]فقط کمی از رشته حلقه گرد ناخن در doorpost برگزار آن بسته

10. Chasing him, she banged her funny bone on the doorpost.
[ترجمه ترگمان]به دنبال او، استخوان مسخره اش را در چارچوب در کوبید
[ترجمه گوگل]او را تحت تعقیب قرار داد، او استخوان خنده دار خود را در دروپونت زد

11. He looked terrible and, from the way he clutched at the doorpost for support, drunk.
[ترجمه ترگمان]او وحشتناک به نظر می رسید و از همان راهی که به چارچوب در چسبیده بود، مست و مست به در چسبیده بود
[ترجمه گوگل]او نگاه وحشتناکی داشت و از راه او در حمایت از دروپودن، مست بود

12. Or I might pull an orni over my head and half drowse for sixty seconds propped against a doorpost.
[ترجمه ترگمان]یا شاید در عرض شصت ثانیه خود را به چارچوب در تکیه دهم و خوابم ببرد
[ترجمه گوگل]یا ممکن است یک سر و صدای بیش از سرم را بشکنم و نیم ثانیه برای شصت ثانیه در برابر یک دروپونت متوقف کنم

13. And yet we do not consciously look at the doorpost or the armchairs; we see them and take avoiding action automatically.
[ترجمه ترگمان]با این همه ما آگاهانه به آستانه در یا مبل های راحتی نگاه نمی کنیم؛ آن ها را می بینیم و به طور خودکار از اقدام اجتناب می کنیم
[ترجمه گوگل]و در عین حال ما آگاهانه در doorpost یا صندلی نگاه نمی کنیم؛ ما آنها را می بینیم و به طور اتوماتیک اجتناب می کنیم

14. The tension drained from her, and she sagged limply against the front doorpost.
[ترجمه ترگمان]تنش از تنش بیرون کشید و در چارچوب در ولو شد
[ترجمه گوگل]تنش از او خارج شد و او را به سمت دروازه جلو سوق داد

پیشنهاد کاربران

چارچوب در


کلمات دیگر: