کلمه جو
صفحه اصلی

professed


مقر، اقرار کرده، معترف، خستو، سوگند خورده، وانمودین، تظاهری، دروغی، مدعی، خود گفته، داوخواه، (کشیش) سوگند خورده (و در مراسم آغاز خدمت شرکت کرده)، اظهار شده، ظاهر، ظاهری

انگلیسی به فارسی

مقر، اقرار کرده، معترف، خستو، سوگند خورده


وانمودین، تظاهری، دروغی


(کشیش) سوگند خورده (و در مراسم آغاز خدمت شرکت کرده)


مدعی، خود گفته، داوخواه


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
(1) تعریف: openly admitted; acknowledged.

(2) تعریف: claiming to be qualified or professional.

- a professed expert in detecting art forgeries
[ترجمه ترگمان] یکی از افراد متخصص در ردیابی اسناد جعلی هنر،
[ترجمه گوگل] یکی از متخصصان شناخته شده در شناسایی جعل هنر

• declared, proclaimed; sworn, pledged; supposed, alleged

جملات نمونه

1. a professed christian
کسی که مسیحیت خود را اعلام کرده است

2. a professed mathematician
کسی که بنابه قول خود ریاضی دان است

3. he was betrayed by his professed friends
دوستان دروغین به او خیانت کردند.

4. Her manner professed a gayety that she did not feel.
[ترجمه ترگمان]رفتارش حاکی از شادی بود که احساس نمی کرد
[ترجمه گوگل]شیوه ای که او احساس می کرد، یک غریبه بود

5. She professed to hate her nickname.
[ترجمه ترگمان]اون گفت که از اسم مستعار اون متنفر باشه
[ترجمه گوگل]او اعتراف کرد که از اسم مستعار متنفرم

6. She professed a belief in God.
[ترجمه ترگمان]او به خدا اعتقاد داشت
[ترجمه گوگل]او به خدا اعتقاد داشت

7. Her manner professed a gaiety that she did not feel.
[ترجمه ترگمان]رفتارش حاکی از شادی و شادی بود که او احساس نمی کرد
[ترجمه گوگل]شیوه ی او خوشبختی است که او احساس نمی کند

8. He professed that he knew nothing about the plot.
[ترجمه ترگمان]گفت که در این زمینه چیزی نمی داند
[ترجمه گوگل]او اعتراف کرد که هیچ چیز در مورد این طرح نمی داند

9. He professed himself fond of music.
[ترجمه ترگمان]خود را به موسیقی علاقه مند نشان می داد
[ترجمه گوگل]او خود را از موسیقی لذت می برد

10. These, at least, were their professed reasons for pulling out of the deal.
[ترجمه ترگمان]این ها، دست کم، دلایل خود را برای بیرون کشیدن از معامله نشان می دادند
[ترجمه گوگل]اینها، حداقل، دلایل متقاعد کننده ای برای خروج از معامله بود

11. He professed a distaste for everything related to money.
[ترجمه ترگمان]او نسبت به مسائل مربوط به پول نفرت داشت
[ترجمه گوگل]او برای همه چیزهایی که در رابطه با پول است عصبانی است

12. Their professed aim is to encourage democracy.
[ترجمه ترگمان]هدف اصلی آن ها تشویق دموکراسی است
[ترجمه گوگل]هدف ثابت شده آنها تشویق دموکراسی است

13. She professed ignorance of their intentions.
[ترجمه ترگمان]او از قصد آن ها بی خبر بود
[ترجمه گوگل]او بی احتیاط به اهداف خود اعتراف کرد

14. He professed to be an expert on Islamic art.
[ترجمه ترگمان]او مدعی بود که متخصص هنر اسلامی است
[ترجمه گوگل]او اعتراف کرد که متخصص هنر اسلامی باشد

15. He professed himself to have made a great mistake.
[ترجمه ترگمان]اعتراف کرد که اشتباه بزرگی مرتکب شده است
[ترجمه گوگل]او خود را ثابت کرد که اشتباه بزرگی انجام داده است

a professed Christian

کسی که مسیحیت خود را اعلام کرده است.


He was betrayed by his professed friends.

دوستان دروغین به او خیانت کردند.


a professed mathematician

کسی که بنا به قول خود ریاضیدان است.


پیشنهاد کاربران

خودخوانده

professed
حرفه ای، شغلی
Professed values
ارزشهای ( هنجارهای ) حرفه ای، ارزشهای ( هنجارهای ) شغلی


کلمات دیگر: