کلمه جو
صفحه اصلی

mosey


راه رفتن، یالم یالم رفتن، چمیدن، خرامیدن، (امریکا - خودمانی)، بحال گردش راه رفتن

انگلیسی به فارسی

بحال گردش راه رفتن


مریم، بحال گردش راه رفتن


انگلیسی به انگلیسی

• go away, leave; saunter, stroll (slang)
if you mosey somewhere, you go there slowly, often without any particular purpose except to see what is there; used in informal american english.

مترادف و متضاد

saunter


Synonyms: amble, dally, dilly-dally, drift, linger, loiter, meander, mope, move slowly, ramble, stroll along, take a stroll, take it easy, traipse, walk slowly


جملات نمونه

1. I guess I'll mosey on down to the store now.
[ترجمه ترگمان]فکر کنم حالا برم فروشگاه
[ترجمه گوگل]من حدس می زنم که من اکنون به فروشگاه نزدیک می شوم

2. It's getting late, we'd better mosey along.
[ترجمه ترگمان]داره دیر می شه، بهتره بریم یه گشتی بزنیم
[ترجمه گوگل]دیر رسیدن، ما بهتر از هم می شیم

3. Why don't you mosey round to my place?
[ترجمه ترگمان]چرا نمیری سر جای من؟
[ترجمه گوگل]چرا تو به جای من نمی مانی؟

4. I'll just mosey on down to the beach for a while.
[ترجمه ترگمان]میرم یه مدتی به ساحل میرم
[ترجمه گوگل]من فقط یک لحظه به ساحل میرم

5. I'd better mosey along - it's getting late.
[ترجمه ترگمان]بهتره بریم یه گشتی بزنیم داره دیر می شه
[ترجمه گوگل]من بهتر از همسایگی هستم - دیر شده است

6. Status Offline They mosey on to the coffee machine grunting under their breath, and once there they find someone to vent on.
[ترجمه ترگمان]وضعیت برون خط آن ها را به سمت دستگاه قهوه متصل می کند که زیر لب خرخر می کند و یک بار کسی را پیدا می کنند که بر روی آن کار کند
[ترجمه گوگل]وضعیت آفلاین آنها به دستگاه قهوه در حین نفس نفوذ می کنند و هنگامی که کسی آنها را پیدا می کند، آن ها را می کشند

7. Why don't you mosey your way over to the buckeye state and bring back a king to Lakerland. . .
[ترجمه ترگمان]چرا نمیری به اون ایالت buckeye بری و یه پادشاه رو به \"Lakerland\" برگردونی؟
[ترجمه گوگل]چرا شما راه خود را به حالت buckeye نمی برید و پادشاه را به Lakerland بازگردانید

8. They mosey on to the coffee machine grunting under their breath, and once there they find someone to vent on.
[ترجمه ترگمان]به سرعت به طرف دستگاه قهوه می روند که زیر لب غرولند می کنند و یک بار کسی را پیدا می کنند که سرش را خالی کند
[ترجمه گوگل]آنها به دستگاه قهوه در زیر نفس نفس می کشند و هنگامی که کسی آنها را پیدا می کند، به آن ها نفوذ می کنند

9. Mosey up to Glacier National Park and you'll see what we mean about the mountains.
[ترجمه ترگمان]mosey تا پارک ملی یخچال دار و شما خواهید دید که منظورمان این کوه ها چیست
[ترجمه گوگل]به سمت پارک ملی Glacier بروید و ببینید چه چیزی در مورد کوه ها به چشم می خورد

10. I wanted to watch him mosey.
[ترجمه ترگمان]می خواستم حواسم را پرت کنم
[ترجمه گوگل]من می خواستم او را تماشا کنم

11. Let's mosey along over to campus and get something to eat.
[ترجمه ترگمان]بیا بریم به محوطه دانشکده و یه چیزی بخوریم
[ترجمه گوگل]بیایید با هم به دانشگاه برویم و چیزی بخوریم

12. And staking a new claim. Mosey on over sometime.
[ترجمه ترگمان]و یه ادعای تازه رو هم انجام بده بعضی وقتا با هم حرف می زنیم
[ترجمه گوگل]و تقاضای جدید بیش از حد بعید به نظر برسد

13. We do not have time to mosey along. We're late already!
[ترجمه ترگمان]ما وقت زیادی نداریم که بریم یه گشتی بزنیم دیر رسیدیم!
[ترجمه گوگل]ما وقت نداریم که با هم باشیم اکنون دیر شده ایم

14. Not just any El Nino, but the biggest, baddest El Nino to mosey up the coast in 150 years.
[ترجمه ترگمان]نه تنها آل نینو، بلکه بزرگ ترین و baddest آل نینو طی ۱۵۰ سال از ساحل عبور می کند
[ترجمه گوگل]نه فقط ال نینو، بلکه بزرگترین و بدترین النینو برای 150 سال در این ساحل است

I saw him moseying around the store.

او را دیدم که در فروشگاه پرسه می‌زد.


پیشنهاد کاربران

حال حالکی راه رفتن

سراصبر راه رفتن و گشت زدن


کلمات دیگر: