کلمه جو
صفحه اصلی

lucrative


معنی : سودمند، نافع، پرمنفعت
معانی دیگر : سود آور، پر سود، پر درآمد، پول ساز، موفق

انگلیسی به فارسی

سودمند، پرمنفعت، سود آور، پر سود، پر درآمد، پر منفعت، پول‌ساز


سودآور، پرمنفعت، سودمند، نافع


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: lucratively (adv.), lucrativeness (n.)
• : تعریف: producing monetary gain; profitable.
مترادف: gainful, moneymaking, profitable, remunerative
متضاد: unprofitable
مشابه: advantageous, fruitful, worthwhile

- Online matchmaking can be a lucrative business.
[ترجمه ترگمان] ازدواج آنلاین می تواند یک کسب وکار سودمند باشد
[ترجمه گوگل] دوستیاب آنلاین می تواند یک کسب و کار سودآور باشد
- They hoped that their son would enter some lucrative profession.
[ترجمه ترگمان] آن ها امیدوار بودند که پسرشان وارد برخی حرفه پر سود شود
[ترجمه گوگل] آنها امیدوار بودند که پسرش بعضی از حرفه های پر درآمد را وارد کند

• profitable, yielding monetary rewards, gainful
a lucrative business or activity earns you a lot of money; a formal word.

مترادف و متضاد

سودمند (صفت)
good, available, useful, handy, subservient, conducive, advantageous, beneficial, lucrative, constructive, beneficent, commodious, salubrious, fructuous, instrumental, purposive, serviceable, salutary

نافع (صفت)
advantageous, beneficial, lucrative

پرمنفعت (صفت)
beneficial, lucrative

productive, well-paid


Synonyms: advantageous, cost effective, fatness, fruitful, gainful, good, high-income, in the black, money-making, paying, profitable, remunerative, sweet, worthwhile


Antonyms: poorly paid, unprofitable


جملات نمونه

a lucrative investment

سرمایه‌گذاری سودآور


1. a lucrative investment
سرمایه گذاری سود آور

2. john's medical practice has become very lucrative
کار طبابت جان خیلی گرفته است.

3. He decided to turn his hobby into a lucrative sideline.
[ترجمه ترگمان]او تصمیم گرفت که سرگرمی خود را به حاشیه پر سود تبدیل کند
[ترجمه گوگل]او تصمیم گرفت که سرگرمی خود را به یک سمت سودآور تبدیل کند

4. She advised us to look abroad for more lucrative business ventures.
[ترجمه ترگمان]او به ما توصیه کرد که برای فعالیت های تجاری پر سود به خارج از کشور نگاه کنیم
[ترجمه گوگل]او به ما توصیه کرد که برای سرمایه گذاری های سودآور کسب و کار در خارج از کشور سفر کنیم

5. He inherited a lucrative business from his father.
[ترجمه ترگمان]او یک کسب وکار پر سود از پدرش به ارث برد
[ترجمه گوگل]او کسب و کار پر سود از پدرش را به ارث برده است

6. The practice is not a very lucrative one at the moment, but if it is worked up It'should prove quite profitable.
[ترجمه ترگمان]این عمل در حال حاضر چندان پر سود نیست، اما اگر کار کرده باشد، باید کاملا سود آور باشد
[ترجمه گوگل]این عمل در حال حاضر بسیار سودآور نیست، اما اگر کار کند، باید کاملا سودآور باشد

7. The merger proved to be very lucrative for both companies.
[ترجمه ترگمان]این ادغام برای هر دو شرکت بسیار سودمند بود
[ترجمه گوگل]این ادغام برای هر دو شرکت بسیار سودآور بود

8. The practice is not a very lucrative one at the moment, but if it is worked up it should prove quite profitable.
[ترجمه ترگمان]این عمل در حال حاضر چندان پر سود نیست، اما اگر این کار به کار گرفته شود، باید کاملا سود آور باشد
[ترجمه گوگل]این عمل در حال حاضر بسیار سودآور نیست، اما اگر کار کند، باید کاملا سودآور باشد

9. He has forfeited a lucrative fee but feels his well-being is more important.
[ترجمه ترگمان]او هزینه سود آوری را از دست داده است، اما احساس می کند رفاه او مهم تر است
[ترجمه گوگل]او هزینه ی سودآور را از دست داده است، اما احساس می کند که رفاه او اهمیت بیشتری دارد

10. She has a lucrative business selling leather goods.
[ترجمه ترگمان]او یک کسب وکار پر سود برای فروش کالاهای چرمی دارد
[ترجمه گوگل]او یک کسب و کار سودآور و فروش کالاهای چرمی دارد

11. Thousands of ex-army officers have found lucrative jobs in private security firms.
[ترجمه ترگمان]هزاران افسر سابق ارتش در شرکت های امنیتی خصوصی مشاغل پرسود پیدا کرده اند
[ترجمه گوگل]هزاران افسر سابق ارتش مشاغل سودآور در شرکت های امنیتی خصوصی پیدا کرده اند

12. Gutierrez also has been hired to handle the lucrative publicity-and-consulting contract for the referendum campaign.
[ترجمه ترگمان]همچنین Gutierrez برای رسیدگی به قرارداد پر سود تبلیغات برای کمپین رفراندوم استخدام شده است
[ترجمه گوگل]گوتیرز نیز استخدام شده است که قرارداد تبلیغاتی و مشاوره سودمند را برای کمپاین رفراندوم اداره کند

13. This lucrative sinecure was owned from 1554 to 1723 by the Thurn-Taxis family.
[ترجمه ترگمان]این شغل پردرآمد متعلق به خانواده Thurn - تاکسی ها بود
[ترجمه گوگل]این sinecure سودآور از 1554 تا 1723 متعلق به خانواده تورن تاکسی بود

14. The seeds may also be a lucrative source of high quality seed oil(Sentence dictionary), rich in unsaturated fatty acids.
[ترجمه ترگمان]این دانه ها ممکن است یک منبع سودمند از روغن دانه با کیفیت بالا (فرهنگ لغت)، غنی از اسیده ای چرب اشباع نشده باشند
[ترجمه گوگل]دانه ها همچنین می توانند منبع پر سود روغن دانه ای با کیفیت بالا (فرهنگ لغت حکم)، غنی از اسیدهای چرب اشباع نشده باشند

15. For all the lucrative prospects, owners could not disregard the risks.
[ترجمه ترگمان]برای تمام این چشم انداز سودمند، صاحبان نمی توانند ریسک را نادیده بگیرند
[ترجمه گوگل]برای همه چشم انداز سودآور، صاحبان نمی توانند خطرات را نادیده بگیرند

She has a lucrative deal with a cosmetics company.

او معامله‌ای پرسود با یک شرکت آرایشی دارد.


پیشنهاد کاربران

پرسود

سودآور، پول ساز، پرسود، profit making , money making, profitable

producing a great deal of profit.
"a lucrative career as a stand - up comedian"


پر منفعت - سودمند
Its a business at the end of the day and a very lucrative one.
این در نهایت یه بیزینسه و کلی هم سودمند

مترادف ها :
Productive / well - paid / Advantageous / money - making or maker / profitable

✅lucrative deal
معامله پرسود

✅It is relatively easy for newcomers to pick off the most lucrative business and ignore the rest
واسه تازه واردها انتخاب و ورود به یه کار پرسود/پول ساز/پرمنفعت و نادیده گرفتن بقیه کارها راحت و آسونه

پر سود , سود آور

# a lucrative business
# a lucrative investment
# He had a lucrative deal with a company
# The childcare business is not very lucrative

پول ساز


کلمات دیگر: