کلمه جو
صفحه اصلی

buckled


سگک، قلاب، پیچ، باسگک بستن، دست وپنجه نرم کردن، تسمه فلزی، چپ راست، خم شدن

انگلیسی به فارسی

بامزه، باسگک بستن، خم شدن، دست و پنجه نرم کردن


انگلیسی به انگلیسی

• fastened, clasped

جملات نمونه

1. the asphalt heaved and buckled in the heat
اسفالت در گرما باد کرد و قلمبه شد.

2. He won't start the car until we've all buckled up.
[ترجمه ترگمان]تا وقتی که همه ما به این نتیجه رسیدیم اون ماشین رو روشن نمی کنه
[ترجمه گوگل]او ماشین را شروع نخواهد کرد تا زمانی که همه ما دست و پنجه نرم کرده ایم

3. The intense heat buckled the road.
[ترجمه ترگمان]گرمای شدید جاده را بست
[ترجمه گوگل]گرمای شدید جاده

4. The rails buckled under the intense heat of the fire.
[ترجمه ترگمان]نرده ها زیر گرمای شدید آتش خم شد
[ترجمه گوگل]ریل ها تحت حرارت شدید آتش سوزانده می شوند

5. A weaker man would have buckled under the pressure.
[ترجمه ترگمان]یک مرد ضعیف تر از زیر فشار زین خم می شد
[ترجمه گوگل]یک مرد ضعیف تحت فشار قرار گرفت

6. He buckled his satchel on to his bicycle.
[ترجمه ترگمان]کیفش را به دوچرخه بست
[ترجمه گوگل]او دستشویی خود را روی دوچرخه خود قرار داد

7. She buckled herself into her seat.
[ترجمه ترگمان]به جای خود نشست
[ترجمه گوگل]او خودش را به صندلی خود بست

8. Mcanally's knees buckled and he crumpled down onto the floor.
[ترجمه ترگمان]زانوهایش سست شد و مچاله شد و روی زمین افتاد
[ترجمه گوگل]زانوهای Mcanally با دست کشیده شده و به کف زمین فرو می ریزند

9. My car buckled up when it struck the lorry.
[ترجمه ترگمان]وقتی کامیون به کامیون برخورد کرد ماشینم خم شد
[ترجمه گوگل]ماشین من وقتی که کامیون را لرزاند، دستش را بالا برد

10. Amy buckled the belt around her waist.
[ترجمه ترگمان]ای می کمربند را دور کمرش بست
[ترجمه گوگل]امی کمربند را در اطراف کمر قرار داد

11. His wife buckled down to her housework.
[ترجمه ترگمان]زنش به خانه او خم شد
[ترجمه گوگل]همسرش به کار خانه اش ختم می شود

12. A freak wave had buckled the deck.
[ترجمه ترگمان]موج غریبی بر عرشه فرود آمده بود
[ترجمه گوگل]موج دمدمی مزاج عرشه بود

13. A weaker person would have buckled under the weight of criticism.
[ترجمه ترگمان]یک فرد ضعیف تر از زیر بار انتقاد خم می شد
[ترجمه گوگل]یک فرد ضعیف تحت بار انتقاد قرار می گیرد

14. The professor buckled under the strain of the work.
[ترجمه ترگمان]استاد زیر فشار کار خم شد
[ترجمه گوگل]پروفسور تحت فشار کار می کند

15. The bridge buckled in the storm.
[ترجمه ترگمان]پل در طوفان خم شد
[ترجمه گوگل]پل در طوفان پیچید

پیشنهاد کاربران

Buckled boot: بوتِ ( کفش ) سگک دار

خم شده زیر فشارها و مشکلات.

بسته شدن جاده


کلمات دیگر: