کلمه جو
صفحه اصلی

sing


معنی : اواز، سرود، تصنیف، خواندن، اواز خواندن، سرودن، سرود خواندن، سراییدن
معانی دیگر : آواز خواندن، خنیدن، نغمه سرایی کردن، ترنم کردن، تمجید کردن، (از راه شعر و آواز) تعریف کردن، ستودن، (زنبور یا کتری آب جوش یا سماور و غیره) صدا کردن، وزوز کردن، به صدا درآمدن، زوزه کشیدن، به ترنم درآمدن، (گوش) سوت کشیدن، شاد کردن، به ترنم درآوردن، (خودمانی) اعتراف کردن، مقر آمدن، لو دادن، آوازخوانی، گردهمایی برای آوازخوانی، جلسه ی سرود، مخفف: مفرد، تک

انگلیسی به فارسی

آواز، سرود، سرودن، تصنیف، آواز خواندن، سرود خواندن، سراییدن


آواز خواندن، سرود، اواز، تصنیف، خواندن، سرودن، سراییدن، سرود خواندن، اواز خواندن


انگلیسی به انگلیسی

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: sings, singing, sang, sung
(1) تعریف: to make musical sounds with the voice.
مشابه: carol, croon, descant, harmonize, trill, vocalize, warble

- I can't play an instrument, but I love to sing.
[ترجمه Shadow] من نمیتوانم با ابزار کار کنم اما دوست دارم آواز بخوانم
[ترجمه ترگمان] من نمی توانم پیانو بزنم، اما دوست دارم آواز بخوانم
[ترجمه گوگل] من نمی توانم یک ابزار را بازی کنم، اما دوست دارم آواز بخوانم

(2) تعریف: to perform as a singer.
مشابه: perform, vocalize

- She sings at a club downtown on the weekends.
[ترجمه ترگمان] او در یک کلوب در مرکز شهر در آخر هفته آواز می خواند
[ترجمه گوگل] او در تعطیلات آخر هفته در یک مرکز باشگاه آواز میخواند

(3) تعریف: to produce melodious or musical sound of particular beauty.
مشابه: lilt

- His trumpet solo sang in last night's performance.
[ترجمه ترگمان] آهنگ trumpet در نمایش دیشب آواز می خواند
[ترجمه گوگل] انفرادی ترومپت خود را در اجرای شب گذشته اجرا کرد

(4) تعریف: (slang) to act as an informant, esp. while confessing; squeal.
مترادف: inform, rat, squeal, stool
مشابه: spill the beans, tattle

- He thought he could get a lesser sentence if he sang to the police.
[ترجمه ترگمان] فکر می کرد اگر برای پلیس آواز بخواند می تواند یک جمله کم تر بنویسد
[ترجمه گوگل] او فکر کرد که اگر او به پلیس بخواند، می تواند حکم کمتری دریافت کند
فعل گذرا ( transitive verb )
(1) تعریف: to utter (a song or the like) in a musical manner.
مترادف: croon, hum
مشابه: belt, carol, chant, intone, serenade, trill, vocalize, warble

- The guests sang songs around the piano after dinner.
[ترجمه ترگمان] مهمانان بعد از شام، آهنگ هایی را در اطراف پیانو خواندند
[ترجمه گوگل] مهمان آهنگ هایی را بعد از شام در اطراف پیانو می خوانند

(2) تعریف: to proclaim with great enthusiasm.
مترادف: proclaim
مشابه: acclaim, celebrate, declare, exalt, glorify, sound

- He's always singing the praises of his father but rarely mentions his mother.
[ترجمه ترگمان] او همیشه مدح پدرش را می خواند، اما به ندرت به مادرش اشاره می کند
[ترجمه گوگل] او همیشه ستایش پدرش را خواند، اما به ندرت مادرش را ذکر می کند
اسم ( noun )
• : تعریف: a gathering of people for singing.
مترادف: hootenanny, sing-along, songfest

- There will be a group sing at the church on Friday.
[ترجمه ترگمان] در روز جمعه گروهی در کلیسا آواز خواهند خواند
[ترجمه گوگل] در روز جمعه یک گروه در کلیسا آواز خواهد خواند
اختصار ( abbreviation )
• : تعریف: abbreviation of "singular."

• utter words melodiously, make musical sounds with the voice (often with musical accompaniment); perform songs; chirp, whistle; buzz, whirr; inform, tattle, squeal (slang)
if you sing, you make musical sounds with your voice, usually producing words that fit a tune.
when birds or insects sing, they make pleasant sounds.
if you sing someone's praises, you enthusiastically praise them.
see also singing.

Simple Past: sang, Past Participle: sung


مترادف و متضاد

اواز (اسم)
tune, air, song, sing, croon, singsong

سرود (اسم)
singing, song, sing, anthem, hymn, chant, chanson, cantata, canticle, psalm, canto, carol, twitter, twittering, warble, hymnody

تصنیف (اسم)
song, sing, ballad, chanson, melody

خواندن (فعل)
learn, study, call, invite, sing, name, weigh, read, intone, declaim, orate

اواز خواندن (فعل)
sing, cant, chitter

سرودن (فعل)
sing, compose

سرود خواندن (فعل)
sing, hymn

سراییدن (فعل)
sing, intone, warble, vocalize, troll

carry a tune with one’s voice


Synonyms: belt out, burst into song, buzz, canary, cantillate, carol, chant, chirp, choir, croon, descant, duet, groan, harmonize, hum, hymn, intone, lift up a voice, line out, lullaby, make melody, mouth, pipe, purr, resound, roar, serenade, shout, singsong, solo, trill, troll, tune, vocalize, wait, warble, whine, whistle, yodel


Antonyms: be quiet


tattle on someone


Synonyms: betray, blow the whistle, fink, inform, peach, rat, snitch, spill the beans, talk, turn in


Antonyms: conceal


جملات نمونه

1. sing me a sad song
برایم یک ترانه ی غم انگیز بخوان.

2. sing out!
بلند بخوان !

3. sing a different tune
(به خاطر تغییر اوضاع و غیره) روش یا حرف یا عقیده ی خود را عوض کردن

4. sing one's praises
مورد ستایش فراوان قرار دادن،ستودن،تمجید کردن

5. sing out
(عامیانه) فریاد زدن،داد زدن

6. sing someone's praises
کسی را بسیار ستودن

7. sing the blues
شکوه کردن،(بدبینانه یا یاس آمیز) حرف زدن

8. to sing a baby to sleep
با آواز بچه را خواباندن

9. to sing a lullaby
لالایی خواندن

10. to sing a solo
تکخوانی کردن

11. to sing with expression
با حرارت و اشتیاق آواز خواندن

12. get her to sing
وادارش کن آواز بخواند.

13. of thee i sing
تو را می ستایم.

14. he is programmed to sing tonight
طبق برنامه امشب آواز خواهد خواند.

15. my mother used to sing me cradlesongs
مادرم برایم لالایی می خواند.

16. she can dance and sing too
او می تواند برقصد و آواز هم بخواند.

17. it is my turn to sing
نوبت آواز خواندن من است.

18. they finally prevailed on her to sing
بالاخره به او قبولاندند که آواز بخواند.

19. a sight that will make your heart sing
منظره ای که دلت را شاد خواهد کرد

20. a whole host of children began to sing
انبوهی از کودکان شروع کردند به آواز خواندن.

21. he maneuvered himself into being asked to sing
کاری کرد که از او خواهش کنند که آواز بخواند.

22. Years of listening to us sing no regrets, sing their own tears applause.
[ترجمه ترگمان]سال ها گوش دادن به ما بدون تاسف آواز می خوانند، و اشک های خود را sing
[ترجمه گوگل]سالها گوش دادن به ما آواز خواندن بدون تاسف، آواز اشک خود را آواز خواندن

23. Read the on-screen lyrics and sing along.
[ترجمه ترگمان]متن روی صفحه را بخوانید و با آن ها آواز بخوانید
[ترجمه گوگل]اشعار روی صفحه را بخوانید و با هم بخوانید

24. She started to sing,and then the others chimed in.
[ترجمه ترگمان]شروع به خواندن کرد و بعد بقیه هم شروع به خواندن کردند
[ترجمه گوگل]او شروع به آواز خواندن کرد، و سپس دیگران را در می آورد

25. The church choir sing every Sunday morning.
[ترجمه پاریس] گروه کر کلیسا صبح هر یکشنبه [سرود] می خوانند.
[ترجمه ترگمان]گروه کر کلیسا هر روز یکشنبه آواز می خوانند
[ترجمه گوگل]کورس کلیسا هر روز یکشنبه صبح می خواند

26. Will you sing us a song?
[ترجمه ترگمان]میشه یه آهنگ برامون بخونی؟
[ترجمه گوگل]آیا ما یک آهنگ را می خوانیم؟

27. Now I'd like to sing a song by the Beatles.
[ترجمه ترگمان]حالا دوست دارم یه آهنگ از گروه \"بیتلز\" بخونم
[ترجمه گوگل]حالا می خواهم یک ترانه بیتلز بخوانم

28. It was so embarrassing having to sing in public.
[ترجمه ترگمان]خیلی شرم آور بود که در ملا عام آواز بخونم
[ترجمه گوگل]این خیلی شرم آور بود که باید در عموم آواز بخواند

29. Few guitarists can sing as well as they can play; Eddie, however, is an exception.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از guitarists می توانند همان طور که می توانند بازی کنند، ادی، با این حال، ادی یک استثنا است
[ترجمه گوگل]چند گیتاریست میتواند آواز بخواند و همچنین میتواند بازی کند ادی، با این حال، استثنا است

He sang on two of the smugglers.

دو تا از قاچاقچیان را لو داد.


The children were singing songs.

بچه‌ها سرود می‌خواندند.


to sing a lullaby

لالایی خواندن


Suddenly he started singing.

ناگهان شروع کرد به آواز خواندن.


Birds sang and children laughed.

پرندگان خواندند و کودکان خندیدند.


to sing a baby to sleep

با آواز بچه را خواباندن


Of thee I sing.

تو را می‌ستایم.


Poets sang of the natural man.

شاعران انسان طبیعی را می‌ستودند.


The kettle was singing on the heater.

کتری روی اجاق قل‌قل می‌جوشید.


the sharp singing of the electric saw

زوزه‌ی تیز اره برقی


Bullets hit the road surface and sang off.

(همینگوی) گلوله‌ها به سطح جاده می‌خوردند و زوزه می‌کشیدند.


when the violin sang

وقتی که ویولن آواز سر داد


The wind sang through the trees.

باد در میان درختان ندا سر داد.


My ears started singing.

گوش‌هایم شروع کردند به سوت کشیدن.


a sight that will make your heart sing

منظره‌ای که دلت را شاد خواهد کرد


اصطلاحات

sing one's praises

مورد ستایش فراوان قرار دادن، ستودن، تمجید کردن


sing out

(عامیانه) فریاد زدن، داد زدن


sing the blues

شکوه کردن، (بدبینانه یا یأس‌آمیز) حرف زدن


پیشنهاد کاربران

خواندن


نغمه سر دادن

علامت - نشانه . به طور مثال:traffic sing

اواز

a broud or notice with words or drowing that gives information

آهنگ آواز موزیک موسیقی

سرودن

علامت - نشانه

sing :::: آواز خواندن
sign :::: نشانه

آواز و یا قطعه ای صوتی خواندن

*یه معنی دیگه، البته تو بعضی جمله ها هست. اینه:�امضا کردن�*

اهنگ/اواز خواندن

آوازیدن.
خواندن.

فعل sing به معنای ( آواز ) خواندن
معادل فارسی فعل sing ( آواز ) خواندن است. برای بیان عمل تولید آوای موسیقیایی توسط صدا بصورت یک آهنگ یا ترانه از فعل sing یا آواز خواندن استفاده می شود. مثال:
?will you sing a song for us ( یک آهنگ برای ما میخوانی؟ )
. the children sang two songs by schubert at the school concert ( کودکان دو آهنگ از شوبرت را در کنسرت مدرسه خواندند. )
نکته: این فعل برای بیان آواز پرندگان نیز بکار می رود. مثال:
. the singing of the birds woke us early this morning ( آواز خواندن پرندگان ما را صبح زود بیدار کرد. )
نکته: کلماتی نظیر chirp ، twitter از هم خانواده های فعل sing هستند ولی فقط برای پرندگان بکار می روند.

منبع: سایت بیاموز


کلمات دیگر: