مبارزه ی انتخاباتی (گزینگانی) کردن، فعالیت انتخاباتی کردن
electioneer
مبارزه ی انتخاباتی (گزینگانی) کردن، فعالیت انتخاباتی کردن
انگلیسی به فارسی
فعالیت انتخاباتی کردن
انگلیسی به انگلیسی
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: electioneers, electioneering, electioneered
مشتقات: electioneerer (n.)
حالات: electioneers, electioneering, electioneered
مشتقات: electioneerer (n.)
• : تعریف: to campaign on behalf of a political candidate, party, or issue.
• مشابه: campaign
• مشابه: campaign
• campaign for a particular candidate in an election, work actively for particular candidate or a party
جملات نمونه
1. Gladstone did so in his electioneering, Bismarck in his use of the press.
[ترجمه ترگمان]Gladstone این کار را در انتخابات خود انجام داد، بیسمارک در استفاده از مطبوعات
[ترجمه گوگل]گلدستون در انتخابات خود چنین کاری را انجام داد، بیسمارک در استفاده از مطبوعات
[ترجمه گوگل]گلدستون در انتخابات خود چنین کاری را انجام داد، بیسمارک در استفاده از مطبوعات
2. All said that electioneering could itself be fun.
[ترجمه ترگمان]همه می گفتند که انتخابات می تواند سرگرم کننده باشد
[ترجمه گوگل]همه گفتند که انتخابات می تواند خودش را سرگرم کند
[ترجمه گوگل]همه گفتند که انتخابات می تواند خودش را سرگرم کند
3. Modern electioneering is sophisticated and highly organised.
[ترجمه ترگمان]انتخابات مدرن پیچیده و بسیار سازمان یافته است
[ترجمه گوگل]انتخابات مدرن پیچیده و سازمان یافته است
[ترجمه گوگل]انتخابات مدرن پیچیده و سازمان یافته است
4. Electioneering, he had talked tough about getting government off the backs of the people.
[ترجمه ترگمان]electioneering، درباره این که حکومت را از پشت مردم جدا کند، سخت سخن گفته بود
[ترجمه گوگل]در انتخابات، او در مورد گرفتن دولت از پشت مردم سخت صحبت کرد
[ترجمه گوگل]در انتخابات، او در مورد گرفتن دولت از پشت مردم سخت صحبت کرد
5. Indeed,(sentence dictionary) his technical electioneering skills remained rather weak.
[ترجمه ترگمان]در واقع، (فرهنگ لغت (جمله لغت)، مهارت مبارزات تکنیکی اش نسبتا ضعیف بود
[ترجمه گوگل]در حقیقت، (فرهنگ لغت جمله) مهارت های انتخابی فنی او، نسبتا ضعیف بود
[ترجمه گوگل]در حقیقت، (فرهنگ لغت جمله) مهارت های انتخابی فنی او، نسبتا ضعیف بود
6. But, in a rush of electioneering, all were approved.
[ترجمه ترگمان]اما با عجله برای انتخابات همه موافقت کردند
[ترجمه گوگل]اما، در عجله انتخابات، همه تصویب شد
[ترجمه گوگل]اما، در عجله انتخابات، همه تصویب شد
7. The second example of electioneering is similarly aimed at youthful voters.
[ترجمه ترگمان]دومین نمونه از فعالیت انتخاباتی به طور مشابه با هدف رای دهندگان جوان انجام می شود
[ترجمه گوگل]مثال دوم انتخابات به طور مشابه در رای دهندگان جوان مورد هدف قرار گرفته است
[ترجمه گوگل]مثال دوم انتخابات به طور مشابه در رای دهندگان جوان مورد هدف قرار گرفته است
8. It's pure electioneering and I know the people in Darlington have got more sense.
[ترجمه ترگمان]این انتخابات خالصه و من میدونم که مردم تو Darlington با عقل جور در میان
[ترجمه گوگل]این انتخابات خالص است و من می دانم که مردم در دارلینگتون حس بیشتری دارند
[ترجمه گوگل]این انتخابات خالص است و من می دانم که مردم در دارلینگتون حس بیشتری دارند
9. The M. P. 's speech was dismissed by her opponents as crude electioneering.
[ترجمه ترگمان]م پی این سخنرانی توسط مخالفان او به عنوان مبارزات انتخاباتی خام برکنار شد
[ترجمه گوگل]سخنرانی M P توسط مخالفان او به عنوان انتخابات خام رد شد
[ترجمه گوگل]سخنرانی M P توسط مخالفان او به عنوان انتخابات خام رد شد
10. In return for the fun and games, the youthful members, whether or not interested in politics, are expected to help with the electioneering.
[ترجمه ترگمان]در عوض سرگرمی و بازی ها، اعضای جوان، چه علاقه ای به سیاست ندارند، انتظار می رود که با انتخابات مبارزه کنند
[ترجمه گوگل]در عوض برای سرگرمی و بازی ها، اعضای جوان، که به سیاست علاقه مند هستند یا نه، انتظار می رود که در انتخابات شرکت کنند
[ترجمه گوگل]در عوض برای سرگرمی و بازی ها، اعضای جوان، که به سیاست علاقه مند هستند یا نه، انتظار می رود که در انتخابات شرکت کنند
11. Beattie and Foster were fully involved with Paisley and Wylie in their protests and in electioneering.
[ترجمه ترگمان]Beattie و فاستر به طور کامل درگیر Paisley و Wylie در اعتراضات خود و در زمینه مبارزه انتخاباتی بودند
[ترجمه گوگل]بیتی و فاستر در تظاهرات و در انتخابات به طور کامل با پیزلی و ویله درگیر شدند
[ترجمه گوگل]بیتی و فاستر در تظاهرات و در انتخابات به طور کامل با پیزلی و ویله درگیر شدند
12. Unionists did though make war service a main plank of their electioneering whenever they had the chance.
[ترجمه ترگمان]با این حال، هر وقت شانسش را داشتند با یکی از plank مبارزه می کردند
[ترجمه گوگل]اتحادگرایان هرچند که فرصت شان را در اختیار داشتند، خدمات جنگی را تشکیل می دادند
[ترجمه گوگل]اتحادگرایان هرچند که فرصت شان را در اختیار داشتند، خدمات جنگی را تشکیل می دادند
13. Critics have dismissed his visit to a shelter for the homeless as an obvious piece of electioneering.
[ترجمه ترگمان]منتقدان دیدار خود را به یک پناه گاه برای افراد بی خانمان، به عنوان یک قطعه واضح از مبارزات انتخاباتی، رد کرده اند
[ترجمه گوگل]منتقدان سفر وی را به یک پناهگاه برای افراد بی خانمان به عنوان یک قطعه واضح از انتخابات رد کردند
[ترجمه گوگل]منتقدان سفر وی را به یک پناهگاه برای افراد بی خانمان به عنوان یک قطعه واضح از انتخابات رد کردند
14. Despite the reports of political violence and killing, there has been plenty of genuine electioneering.
[ترجمه ترگمان]علی رغم گزارش ها مربوط به خشونت و کشتار سیاسی، مبارزات انتخاباتی واقعی فراوانی صورت گرفته است
[ترجمه گوگل]علی رغم گزارش های خشونت و کشتار سیاسی، تعداد زیادی از انتخابات عادی برگزار شده است
[ترجمه گوگل]علی رغم گزارش های خشونت و کشتار سیاسی، تعداد زیادی از انتخابات عادی برگزار شده است
پیشنهاد کاربران
مبارزه انتخاباتی
electioneer ( علوم سیاسی و روابط بین الملل )
واژه مصوب: رأی گر
تعریف: کسی که فعالانه به نفع یک نامزد یا حزب در انتخابات فعالیت کند
واژه مصوب: رأی گر
تعریف: کسی که فعالانه به نفع یک نامزد یا حزب در انتخابات فعالیت کند
کلمات دیگر: