کلمه جو
صفحه اصلی

impassioned


پرشور و حرارت، پراحساسات، برانگیخته، تهییجشده، بهوس افتاده، به جنبش درامده

انگلیسی به فارسی

برانگیخته،تهییج شده،بهوس افتاده،به جنبش درآمده


مشتاق، شوراندن، بر انگیختن، تحریک کردن، به هیجان اوردن، بر سر شهوت اوردن


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: impassionedly (adv.)
• : تعریف: full of strong emotion; passionate.
متضاد: passionless
مشابه: ardent, burning, fierce, hot, intense, passionate, stormy, vehement, warm

- The mother made an impassioned plea for help in finding her child.
[ترجمه ترگمان] مادر یک درخواست پر شور برای کمک به پیدا کردن بچه اش کرد
[ترجمه گوگل] مادر درخواست خویشاوندی برای کمک به یافتن فرزندش ایجاد کرد

• full of passion, ardent, emotional, fervid
when you speak in an impassioned way, you express powerful emotion because you feel very strongly about something; a literary word.

مترادف و متضاد

excited, vehement


Synonyms: animated, ardent, blazing, burning, deep, fervent, fervid, fierce, fiery, fired up, flaming, furious, glowing, heated, hot-blooded, inflamed, inspired, intense, melodramatic, moving, mushy, overemotional, passionate, perfervid, powerful, profound, red-hot, romantic, rousing, sentimental, starry-eyed, steamed up, stirring, torrid, violent, vivid, warm, white-hot, wild about, worked up, zealous


Antonyms: apathetic, calm, cool, impassive, indifferent, unconcerned, unexcited


جملات نمونه

an impassioned speech

نطق آتشین


1. an impassioned speech
نطق آتشین

2. She made an impassioned plea for help.
[ترجمه ترگمان] اون یه درخواست پر شور برای کمک درست کرده
[ترجمه گوگل]او تقاضای مشتاق برای کمک خواست

3. The director of the charity made an impassioned plea for help.
[ترجمه ترگمان]رئیس موسسه خیریه درخواست پر شور برای کمک کرد
[ترجمه گوگل]مدیر خیریه تقاضای مضطرب برای کمک کرد

4. He gave vent to his feelings in an impassioned speech.
[ترجمه ترگمان]در یک سخنرانی پر شور احساسات خود را خالی کرد
[ترجمه گوگل]او احساسات خود را در یک سخنرانی پرشور به حال خود رها کرد

5. After three hours of impassioned debate the motion was defeated.
[ترجمه ترگمان]پس از سه ساعت بحث پر شور، این حرکت شکست خورد
[ترجمه گوگل]پس از سه ساعت بحث مبهم، حرکت شکست خورد

6. She appeared on television to make an impassioned plea for help.
[ترجمه ترگمان]او در تلویزیون ظاهر شد تا تقاضای کمک کند
[ترجمه گوگل]او در تلویزیون به نظر می رسید که تقاضای مضطرب برای کمک کند

7. Relatives of the dead made an impassioned plea for the bodies to be flown back to this country.
[ترجمه ترگمان]بستگان کشته ها یک درخواست پر شور از اجساد برای بازگشت به این کشور ارائه کردند
[ترجمه گوگل]زوجین مرده خواستند که بدن آنها را به این کشور بفرستد

8. He made an impassioned appeal for peace.
[ترجمه ترگمان]او یک درخواست پر شور برای صلح کرد
[ترجمه گوگل]او درخواست تجدید نظر برای صلح را انجام داد

9. Durante dances with an impassioned physicality.
[ترجمه ترگمان]رقص durante با یک فیزیک بدنی پر شور
[ترجمه گوگل]Durante با فیزیکی مشتاق رقص می کند

10. The jury listened to his impassioned explication of article 30
[ترجمه ترگمان]هیات منصفه به نطق پر شور و هیجان او در مقاله ۳۰ گوش فرا داد
[ترجمه گوگل]هیئت منصفه به توضیح مشتاقانه خود از ماده 30 گوش داد

11. He subjected us to half an hour of impassioned declamation against the new motorway.
[ترجمه ترگمان]او ما را تا نیم ساعت در مسیر declamation پر شور در مقابل بزرگراه جدید مورد هدف قرار داد
[ترجمه گوگل]او ما را به نیم ساعت از اعمال زشت در برابر بزرگراه جدید اعمال کرد

12. The Princess Royal yesterday made an impassioned plea for help on behalf of the country's six million carers.
[ترجمه ترگمان]روز گذشته شاهزاده خانم رویال یک درخواست پر شور برای کمک به شش میلیون نفر از مراقبان این کشور کرد
[ترجمه گوگل]شاهزاده سلطنتی دیروز تقاضای مشتاقانه برای کمک به نمایندگان شش میلیون نفر مراقب کشور صادر کرد

13. His impassioned pleas went unheard.
[ترجمه ترگمان]pleas پر شور او بی سابقه شد
[ترجمه گوگل]درخواست های مضطربانه او بی سابقه بود

14. They listened to an impassioned sermon delivered by the Archbishop of Tyre and were moved to take the cross themselves.
[ترجمه ترگمان]آن ها به موعظه پرهیجان و پر شور و هیجان آمیزی که اسقف اعظم صور به ایراد خطابه ای که از طرف اسقف اعظم صور تقدیم شده بود گوش می دادند
[ترجمه گوگل]آنها به یک خطبه مشتاقانه که توسط اسقف اعظم تایر به گوش می رسید گوش می دادند و منتقل می شدند تا صلیب خود را بگیرند

15. Plotinus wrote his most impassioned tract to attack Gnosticism as pretentious mumbo-jumbo.
[ترجمه ترگمان]Plotinus، most impassioned رو برای حمله به \"Gnosticism -\" نوشته
[ترجمه گوگل]فلوطین بیشترین مجذوب خود را برای حمله به عرفان به عنوان مامبو مظلومانه مطرح کرد

پیشنهاد کاربران

تحریک آمیز

پرسوز و گداز

پرشور و حرارت , پر آب و تاب

# an impassioned speech
# He made an impassioned plea for peace
# She made an impassioned appeal for help
# She wrote an impassioned letter to her lover


کلمات دیگر: