کلمه جو
صفحه اصلی

pull together


معنی : همکاری کردن
معانی دیگر : همکاری کردن

انگلیسی به فارسی

همکاری کردن


انگلیسی به انگلیسی

• cooperate, work as a team

مترادف و متضاد

همکاری کردن (فعل)
logroll, pull together

جملات نمونه

1. The nation was urged to pull together to avoid a slide into complete chaos.
[ترجمه ترگمان]مردم را ترغیب کردند تا با یکدیگر کنار بیایند تا از سقوط در هرج و مرج کامل اجتناب کنند
[ترجمه گوگل]کشور ملزم شد با هم بجنگد تا از هر اسلاید به هرج و مرج کامل جلوگیری شود

2. If we pull together, success is certain.
[ترجمه ترگمان]اگر با هم کنار بیاییم، موفقیت حتمی است
[ترجمه گوگل]اگر ما با هم جمع کنیم، موفقیت مشخص است

3. We must pull together for mutual interest.
[ترجمه F.E.S] ما باید برای نفع ( سود ) متقابل همکاری کنیم
[ترجمه ترگمان]باید برای منافع مشترک کنار هم جمع بشیم
[ترجمه گوگل]ما باید برای همدردی متقابل یکدیگر را بکشیم

4. Let's pull together for the early realization of the four modernizations.
[ترجمه ترگمان]بیایید برای درک اولیه چهار modernizations کنار هم باشیم
[ترجمه گوگل]برای تحقق زود هنگام چهار مدرنیزاسیون، با هم همکاری کنیم

5. Let me now pull together the threads of my argument.
[ترجمه F.E.S] حالا به من اجازه بدید رشته جر و بحث مهار کنم
[ترجمه ترگمان]اجازه بدهید رشته argument را کنار هم جمع کنم
[ترجمه گوگل]بگذارید هم اکنون موضوعاتی از استدلالم را جمع کنم

6. Let's pull together for the early realisation of the four modernizations.
[ترجمه ترگمان]بیایید برای درک اولیه چهار modernizations با هم کنار بیاییم
[ترجمه گوگل]برای تحقق زود هنگام چهار مدرنیزاسیون، با هم همکاری کنیم

7. If we all pull together, we'll finish on time.
[ترجمه ترگمان]اگر همه با هم کنار بیایم، کارمان را به موقع تموم می کنیم
[ترجمه گوگل]اگر همه ما همدیگر را جمع کنیم، در زمان به پایان خواهد رسید

8. Scientists are trying to pull together disparate ideas in astronomy.
[ترجمه ترگمان]دانشمندان در تلاش هستند تا ایده های نامتجانس در ستاره شناسی را کنار هم قرار دهند
[ترجمه گوگل]دانشمندان در حال تلاش برای جمع کردن ایده های متنوع در ستاره شناسی هستند

9. They were strong enough to pull together like brothers when it counted.
[ترجمه ترگمان]آن ها به اندازه کافی قوی بودند که مثل دو برادر در کنار هم جمع شوند
[ترجمه گوگل]آنها به اندازه کافی قوی بودند تا زمانی که شمارش می کردند، مثل هم برادران یکدیگر جمع شوند

10. Everyone pull together now. Are you ready? Heave!
[ترجمه ترگمان]همه کنار هم جمع میشن آماده ای؟ ! بکشید
[ترجمه گوگل]همه هم اکنون می کشند اماده ای؟ ببخشید

11. A useful activity is to pull together the governors of several neighbouring schools for training and updating on topical issues.
[ترجمه ترگمان]یک فعالیت مفید، کشیدن فرمانداران چند مدرسه همسایه برای آموزش و به روز رسانی مسائل موضوعی است
[ترجمه گوگل]یک فعالیت مفید این است که فرمانداران چندین مدارس همسایه را برای آموزش و به روز رسانی در مورد مسائل موضعی بکشیم

12. Double sets of wheels pull together like centipede rolling stock.
[ترجمه ترگمان]دو جفت چرخ ها مثل هزارپا روی هم جمع می شوند
[ترجمه گوگل]مجموعه ای از چرخ های دوچرخه مانند گردونه ی متحرک

13. Everybody has to pull together and support each other at times like this.
[ترجمه ترگمان]هر کسی باید در زمان هایی مانند این، با هم کنار بیایند و از هم حمایت کنند
[ترجمه گوگل]همه باید همدیگر را بکشند و در زمان هایی مثل این همدیگر را پشتیبانی کنند

14. If we all pull together, then we can be a successful force in world rugby again.
[ترجمه ترگمان]اگر همه ما با هم متحد شویم، می توانیم دوباره در دنیای راگبی یک نیروی موفق باشیم
[ترجمه گوگل]اگر همه ما همدیگر را بکشیم، پس می توانیم مجددا نیروی موفق در راگبی جهان باشیم

پیشنهاد کاربران

pull yourself together . . to force yourself to stop behaving in a nervous and uncontrolled way


گردهم آوردن

( اصطلاح ) : متحد کردن، یکپارچه کردن، یکی کردن تلاش ها یا منابع یک گروه یا تیم.
گردهم آوردن، سازماندهی کردن یا ایجاد چیزی.

https://idioms. thefreedictionary. com/pulled together

گردآوری

با شرایط کنار امدن

منظم کردن

کنترل کردن احساسات

دست به دست هم دادن، متحد شدن
help each other or work together in order to deal with a difficult situation.
to unify or consolidate or join together

جمع و جور کردن ( رسیدگی کردن )
Pull yourself together: خودت رو جمع و جور کن.

به خود مسلط شدن


کلمات دیگر: