کلمه جو
صفحه اصلی

pop the question


(عامیانه) پیشنهاد ازدواج کردن، خواستگاری کردن

انگلیسی به فارسی

سوال را مطرح کنید


انگلیسی به انگلیسی

عبارت ( phrase )
• : تعریف: (informal) to make a proposal of marriage.
مترادف: propose

• propose marriage

جملات نمونه

1. Stuart got serious quickly and popped the question six months later.
[ترجمه Richard] استوارت موضوع را جدی گرفت و شش ماه پیش خواستگاری کرد
[ترجمه Diana] استوارت زود جدی شد و شش ماه بعد خواستگاری کرد.
[ترجمه ترگمان]استوارت خیلی زود موضوع را جدی گرفت و شش ماه بعد این سوال را مطرح کرد
[ترجمه گوگل]استوارت به طور جدی جدی شد و شش ماه بعد این سوال را مطرح کرد

2. Hasn't Bill popped the question yet?
[ترجمه Diana] هنوز "بیل" خواستگاری نکرده است؟
[ترجمه ترگمان]بیل - ای هنوز سوال نکرده است؟
[ترجمه گوگل]آیا بیل هنوز این سوال را مطرح نکرده است؟

3. So did he pop the question, then?
[ترجمه ترگمان]پس اون سوال رو جواب داد؟
[ترجمه گوگل]پس سوالش را پاپ کرد؟

4. Boy goes back on radio and pops the question.
[ترجمه ترگمان]پسر به رادیو بر می گردد و سوال را تکرار می کند
[ترجمه گوگل]پسر به رادیو می رود و این سوال را مطرح می کند

5. When are you going to pop the question?
[ترجمه ترگمان]کی می خوای این سوال رو جواب بدی؟
[ترجمه گوگل]کی می خواهید این سوال را مطرح کنید؟

6. Jane was delighted when Matt eventually popped the question.
[ترجمه ترگمان]وقتی مت این سوال را مطرح کرد، جین خوشحال شد
[ترجمه گوگل]جین خوشحال بود که مت در نهایت این سوال را مطرح کرد

7. Meanwhile, his girlfriend of 1years, Jenette, was delighted when Brian popped the question.
[ترجمه ترگمان]در همین حال، دوست دخترش ۱ سال قبل از اینکه برایان این سوال رو مطرح کرد خوشحال شد
[ترجمه گوگل]در همین حال، دوست دختر خود را از 1 سال، ژنته، زمانی که براان popped این سوال، خوشحال بود

8. I've been waiting three years for him to pop the question.
[ترجمه ترگمان]من سه سال منتظر او بودم تا این سوال را مطرح کند
[ترجمه گوگل]من سه سال منتظر این سوال بوده ام

9. Did you ever pop the question to her.
[ترجمه ترگمان]تا حالا این سوال رو باه اش کرده بودی
[ترجمه گوگل]آیا تا به حال این سوال را برای او مطرح کرده اید؟

10. She waited for years for him to pop the question . Finally she popped the question.
[ترجمه ترگمان]سال ها منتظر بود تا او به این سوال پی ببرد بالاخره این سوال را مطرح کرد
[ترجمه گوگل]او چندین سال منتظر بود تا این سوال را مطرح کند در نهایت او این سوال را مطرح کرد

11. A man is often too bashful to pop the question.
[ترجمه ترگمان]یک مرد اغلب خجالتی است که این سوال را مطرح کند
[ترجمه گوگل]یک مرد اغلب پر از سوال است

12. He was ready to pop the question.
[ترجمه ترگمان]آماده بود که این سوال را تکرار کند
[ترجمه گوگل]او آماده پرسیدن سوال بود

13. She waited for years for him to pop the question.
[ترجمه ترگمان]سال ها منتظر بود تا او به این سوال پی ببرد
[ترجمه گوگل]او چندین سال منتظر بود تا این سوال را مطرح کند

پیشنهاد کاربران

خواستگاری کردن

بند رو به آب دادن و خواستگاری کردن

خواستگاری کردن

# He is too bashful to pop the question
# He finally popped the question to his girlfriend


کلمات دیگر: