کلمه جو
صفحه اصلی

torn


معنی : چاک چاک، ریش ریش، تکه تکه، پاره شده، درهم دریده
معانی دیگر : اسم مفعول: tear

انگلیسی به فارسی

قسمت سوم فعل Tear


پاره شده، تکه تکه، ریش ریش، درهم دریده، چاک چاک


انگلیسی به انگلیسی

Infinitive: tear, Simple Past: tore


( verb )
• : تعریف: past participle of tear

• rip, rend
ripped, rent
torn is the past participle of tear.

مترادف و متضاد

cut open


چاک چاک (صفت)
cut, rimous, torn, rimose

ریش ریش (صفت)
fuzzy, torn

تکه تکه (صفت)
torn, scrappy, piecemeal, patchy, slatey, slaty

پاره شده (صفت)
torn

درهم دریده (صفت)
torn

Synonyms: broken, burst, cleaved, cracked, damaged, divided, fractured, gashed, impaired, lacerated, mangled, ragged, rent, ripped, ruptured, severed, shabby, slashed, sliced, slit, snapped, split, wrenched


Antonyms: fixed, healed, mended, perfect


undecided


Synonyms: divided, irresolute, of two minds, split, uncertain, unsure, vacillating, wavering


Antonyms: certain, decided, resolute, sure


جملات نمونه

1. be torn between a and b
میان a و b گیر کردن،(نسبت به دو چیز) در دو جهت مخالف کشیده شدن

2. a garment torn to ribbons
جامه ای که پاره پاره شده است

3. i was torn between principle and expediency
بین اصول اخلاقی و سود شخصی گیر کرده بودم.

4. her heart was torn by grief
اندوه قلبش را جریحه دار کرده بود.

5. his jacket was torn on the elbow
آرنج کت او پاره بود.

6. his mind was torn between duty and desire
وظیفه و شهوت فکر او را در دو جهت مخالف می کشید.

7. my sleeve was torn along the seam
سرتاسر درز آستینم پاره شد.

8. the party is torn by political strife
کشمکش های سیاسی حزب را از هم گسیخته است.

9. modern man has been torn from his spiritual moorings
انسان امروزی از وابستگی های روحی خود منفک شده است.

10. the party's ranks were torn by dissenison
نفاق صفوف حزب را از هم پاشید.

11. he had held together his torn sleeve with a few pins
آستین پاره ی خود را با چند سوزن ته گرد به هم وصل کرده بود.

12. he pieced together parts of the torn paper money
او بخش های اسکناس پاره را به هم چسباند.

13. the flap of this envelope is torn
در این پاکت پاره شده است.

14. the seat of his pants is torn
خشتک شلوارش پاره شده است.

15. zahra was a skinny waif with torn clothes and sunken eyes
زهرا دخترک بی خانمان لاغری بود با لباس های مندرس و چشم های گود افتاده.

16. his toes were projecting out of his torn socks
انگشتانش از جوراب پاره اش بیرون زده بودند.

17. his elbow was poking out from under his torn shirt sleeve
آرنج او از زیر آستین پاره اش بیرون زده بود.

18. i was scandalized to hear that the old mosque was torn down
وقتی شنیدم که آن مسجد قدیمی را خراب کرده اند احساس انزجار کردم.

19. Several leaves had been torn out of the novel.
[ترجمه ترگمان]چندین برگ از رمان کنده شده بود
[ترجمه گوگل]چندین برگ از رمان پاره شده بود

20. The jacket was torn to shreds by the barbed wire.
[ترجمه ترگمان]The با سیم های خاردار پاره پاره شده بود
[ترجمه گوگل]ژاکت به وسیله سیم خاردار بریده شده بود

21. The missile had torn a jagged hole in the side of the ship.
[ترجمه ترگمان]موشک سوراخی ناهموار در کنار کشتی ایجاد کرده بود
[ترجمه گوگل]این موشک دارای یک سوراخ زاویه دار در کنار کشتی بود

22. The old cinema was torn down and replaced by a restaurant.
[ترجمه جوادتاجدینی] سینمای قدیمی خراب شد
[ترجمه ترگمان]سینمای قدیمی پاره شد و یک رستوران جای گرفت
[ترجمه گوگل]سینمای قدیمی پاره شد و جایگزین رستوران شد

23. The house was desolate, ready to be torn down.
[ترجمه جوادتاجدینی] Torn down=خراب کردن
[ترجمه ترگمان]خانه خالی و آماده برای پاره شدن بود
[ترجمه گوگل]خانه خالی بود، آماده پاره شدن بود

24. War and revolution have torn families apart.
[ترجمه ترگمان]جنگ و انقلاب، خانواده های را از هم جدا کرده است
[ترجمه گوگل]جنگ و انقلاب خانواده ها را از هم جدا کرده اند

25. The country has been torn apart by years of civil strife.
[ترجمه ترگمان]این کشور بواسطه سال ها جنگ داخلی، از هم جدا شده است
[ترجمه گوگل]این کشور از سال های جنگ داخلی جدا شده است

پیشنهاد کاربران

i m torn
من مردد هستم.

You've torn your stocking
جورابت را پاره کردی
Moving finger

دودل ، مردد،

گیر کرده بین دو راه!

در عذاب ( . . . ) بودن
آشفته بودن
زجر کشیدن

Torn with guilt


سردرگم
مردد

فاقد قدرت تصمیم گیری

گسیخته

در لباس:لباسی که بخشی از ان پاره شده است و قابل استفاده نیست.


کلمات دیگر: