کلمه جو
صفحه اصلی

in a hurry


با عجله، با شتاب، به سرعت، در شتاب، در عجله، به اسانی، بزودی

انگلیسی به انگلیسی

عبارت ( phrase )
• : تعریف: needing to move quickly to do something.

- I can't talk now. I'm in a hurry.
[ترجمه ترگمان] الان نمی تونم حرف بزنم عجله دارم
[ترجمه گوگل] من نمی توانم حرف بزنم عجله دارم

• in a rush; hastily, quickly

جملات نمونه

1. They who live in a worryInvite death in a hurry.
[ترجمه ترگمان]آن ها که با عجله در یک مرگ خوار زندگی می کنند
[ترجمه گوگل]کسانی که در یک عجله نگران کننده زندگی می کنند، عجله دارند

2. Nothing is ever done in a hurry.
[ترجمه ترگمان]هیچ کاری با عجله انجام نمی شود
[ترجمه گوگل]هیچوقت عجله نداشته باشی

3. I'm in a hurry, so come to the point.
[ترجمه ترگمان]عجله دارم، پس بیا سر اصل مطلب
[ترجمه گوگل]من عجله دارم، بنابراین به نقطه ای می رسم

4. We left in a hurry and I must have left my keys behind.
[ترجمه ترگمان]عجله داشتیم و باید کلیدهام رو جا گذاشته باشم
[ترجمه گوگل]ما عجله کردیم و باید کلید های خود را پشت سر گذاشتم

5. Why are you in a hurry?
[ترجمه ترگمان]چرا عجله داری؟
[ترجمه گوگل]چرا عجله دارید؟

6. Whoever is in a hurry shows that the thing he is about is too big for him.
[ترجمه ترگمان]هر کسی که عجله دارد نشان می دهد که چیزی که او دارد برای او خیلی بزرگ است
[ترجمه گوگل]هرکسی که عجله دارد، نشان می دهد که چیزی که او در موردش برای او بسیار بزرگ است

7. We were in a hurry so we decided to bypass Canterbury because we knew there'd be a lot of traffic.
[ترجمه ترگمان]عجله داشتیم، بنابراین تصمیم گرفتیم از کانتربوری خارج شویم، چون می دانستیم که ترافیک زیادی وجود دارد
[ترجمه گوگل]ما عجله داشتیم، بنابراین تصمیم گرفتیم که کانتربری را دور بزنیم، چون می دانستیم که تعداد زیادی ترافیک وجود دارد

8. You always seem to be in a hurry.
[ترجمه ترگمان]همیشه به نظر میرسه عجله داری
[ترجمه گوگل]همیشه به نظر می رسد که عجله دارید

9. I'm in a hurry; I've no time to stay.
[ترجمه ترگمان]عجله دارم؛ وقت ندارم بمانم
[ترجمه گوگل]عجله دارم؛ من هیچ وقت برای اقامت ندارم

10. I'm sorry, but I'm in a hurry.
[ترجمه ترگمان]متاسفم، اما عجله دارم
[ترجمه گوگل]متاسفم، اما من عجله دارم

11. Get out of my way! I'm in a hurry.
[ترجمه ترگمان]ازسر راهم برو کنار عجله دارم
[ترجمه گوگل]از سر راهم برو کنار! عجله دارم

12. Everyone seems to be in a hurry these days .
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد همه این روزها عجله دارند
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد همه روزها در عجله هستند

13. We were in a hurry so we had to make do with a quick snack.
[ترجمه ناشناس] ماعجله داشتیم بنابر این مجبور بودیم یک میان وعده سریع درست کنیم
[ترجمه ترگمان]عجله داشتیم واسه همین مجبور شدیم یه غذای سریع انجام بدیم
[ترجمه گوگل]ما عجله داشتیم، بنابراین مجبور بودیم با یک میان وعده سریع کار کنیم

14. He was in a hurry to leave.
[ترجمه ترگمان]او برای رفتن عجله داشت
[ترجمه گوگل]او عجله کرد تا ترک کند

15. 'Oh, I'm not in a hurry,' I said with a smile.
[ترجمه ترگمان]با لبخند گفتم: اوه، من عجله ای ندارم
[ترجمه گوگل]با لبخند گفت: 'اوه، من عجله ندارم '

پیشنهاد کاربران

عجله داشتن

با عجله
Syn . in a rush

in a hurry=very fast

دستپاچه، شتابزده

I m in a hurry
من عجله دارم

با عجله


کلمات دیگر: