کلمه جو
صفحه اصلی

pull in


معنی : توقیف کردن، متوقف شدن، نقشه یا عملی را متوقف ساختن
معانی دیگر : 1- (اتومبیل یا ترن و غیره) رسیدن، وارد شدن 2- جلو خود را گرفتن، توکشیدن 3- باز داشت کردن

انگلیسی به فارسی

به داخل کشیدن


به دست آوردن


توقف کردن


کشیدن، متوقف شدن، توقیف کردن، نقشه یا عملی را متوقف ساختن


انگلیسی به انگلیسی

• a pull-in is a place beside a road where there is a cafe or other services where you can stop and park for a while.

مترادف و متضاد

توقیف کردن (فعل)
grab, suppress, apprehend, arrest, book, confiscate, detain, distrain, embay, seize, intern, sequester, pull in, impound, sequestrate

متوقف شدن (فعل)
fetch up, pull in

نقشه یا عملی را متوقف ساختن (فعل)
pull in

arrest


Synonyms: apprehend, bust, collar, detain, nab, nail, pick up, pinch, run in, take into custody


Antonyms: exonerate, free, let go


attract, obtain


Synonyms: absorb, bring in, clear, draw, draw in, earn, gain, gross, make, net, pocket, suck, take home


Antonyms: repel, throw away


Pull something so that comes inside


Approach a station


جملات نمونه

1. Many hotels are offering discounts in an attempt to attract punters/pull in the punters.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از هتل ها در تلاش برای جذب punters \/ کشش در the تخفیف ارائه می کنند
[ترجمه گوگل]بسیاری از هتل ها در تلاش برای جذب بازیکنان و جلو افتادن بازیکنان در تخفیف هستند

2. The low prices still pull in crowds of eager buyers.
[ترجمه ترگمان]قیمت های پایین هنوز هم پر از خریداران مشتاق است
[ترجمه گوگل]قیمت پایین هنوز در جمعیت خریداران مشتاق است

3. He's still got quite a bit of pull in the club - he could probably get you elected.
[ترجمه ترگمان]او هنوز در باشگاه کمی کشش دارد - احتمالا می تواند شما را انتخاب کند
[ترجمه گوگل]او هنوز در باشگاه بسیار ضعیف است - او احتمالا می تواند شما را انتخاب کند

4. We'd better pull in before the money's all gone.
[ترجمه ترگمان]بهتره قبل از رفتن پول جلو بریم
[ترجمه گوگل]بهتر است قبل از اینکه همه پول از بین برود پول بیشتری بکشید

5. You need something to pull in the punters .
[ترجمه ترگمان]تو به چیزی احتیاج داری تا شرط ببنده
[ترجمه گوگل]شما نیاز به چیزی دارید که بتوانید از آن استفاده کنید

6. I must pull in, or my letter will never end.
[ترجمه ترگمان]باید خودم را بکشم، وگرنه نامه من هرگز به پایان نخواهد رسید
[ترجمه گوگل]من باید بیرون بروم، یا نامه من هرگز پایان نخواهد یافت

7. His family's name gives him a lot of pull in this town.
[ترجمه ترگمان]اسم خانواده اش او را از این شهر بیرون می کشد
[ترجمه گوگل]نام خانوادگی او باعث می شود که او در این شهر بسیار شلوغ شود

8. The Bank of England has had to pull in more gold.
[ترجمه ترگمان]بانک انگلستان باید بیش از پیش مدال طلا به دست آورد
[ترجمه گوگل]بانک انگلیس مجبور است طلا بیشتر شود

9. After the business failed, he had to pull in his horns pretty sharply.
[ترجمه ترگمان]بعد از اینکه کار شکست خورد مجبور شد که شاخ های خودش را به تندی بزند
[ترجمه گوگل]پس از آنکه کسب و کار ناکام شد، مجبور شد که در شاخهایش به شدت بکشد

10. You will have to pull in if you want to escape bankruptcy.
[ترجمه ترگمان]اگر بخواهید از ورشکستگی فرار کنید، باید بکشید
[ترجمه گوگل]اگر بخواهید از ورشکستگی فرار کنید، باید مجبور شوید

11. How many voters can he pull in?
[ترجمه ترگمان]چقدر رای دهندگان می توانند این کار را انجام دهند؟
[ترجمه گوگل]چند نفر از رای دهندگان می توانند او را بکشند؟

12. Using celebrities in advertising is guaranteed to pull in big bucks.
[ترجمه ترگمان]استفاده از افراد مشهور در تبلیغات تضمین شده است که پول زیادی به دست آورند
[ترجمه گوگل]با استفاده از افراد مشهور در تبلیغات تضمین می شود که درآمد بزرگی داشته باشند

13. The police car signalled to us to pull in.
[ترجمه ترگمان]ماشین پلیس به ما اشاره کرد که داخل شویم
[ترجمه گوگل]ماشین پلیس به ما زنگ زد تا وارد شویم

14. Others, like General Motors, have had to pull in their sails to weather the storm of a price war.
[ترجمه ترگمان]بقیه، مانند جنرال موتورز تصمیم گرفته اند که برای مقابله با طوفانی از جنگ قیمت ها، در sails شرکت کنند
[ترجمه گوگل]دیگران، مانند جنرال موتورز، مجبور بودند در بادبان خود بمباران کنند تا طوفان یک جنگ قیمت را تحمل کنند

پیشنهاد کاربران

توقف بغل جاده

کنار زدن /ماشین رو کنار زدن

Pull in=earn
به معنای بدست آوردن یا کسب کردن میتونه باشه
He pulls in a lot of money
او پول زیادی را درآورد ( کسب کرد )

رسیدن یک قطار یا اتوبوس به ایستگاه.


کلمات دیگر: