1. He even earned his opponents' grudging respect.
[ترجمه ترگمان]او حتی مخالفان خود را با اکراه به دست آورد
[ترجمه گوگل]او حتی احترام متهم به مخالفتان را نیز به دست آورد
2. She was very grudging in her thanks.
[ترجمه چالش] او بسیار با اکراه و بی میلی تشکر کرد.
[ترجمه ترگمان]از او تشکر می کرد
[ترجمه گوگل]او از لطف او بسیار ناراحت بود
3. There seems to be a grudging acceptance of the situation.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که از این موقعیت اکراه دارد
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد پذیرفتن نارضایتی از وضعیت
4. One by one they came forward, mumbled grudging words of welcome, made awkward obeisances.
[ترجمه ترگمان]یکی یکی پس از دیگری به جلو آمد و با اکراه گفت: خوش آمدید
[ترجمه گوگل]یک نفر آنها پیش آمدند، صدایی از سخنان خوشحالی به گوش می رسیدند و باعث افتخار ناخوشایند می شدند
5. He felt a grudging respect for her talents as an organizer.
[ترجمه ترگمان]او نسبت به استعدادهایی که داشت با اکراه به او احترام می گذاشت
[ترجمه گوگل]او به عنوان یک سازمان دهنده احترام متقابل برای استعدادهای خود احساس کرد
6. He looked at Nick with grudging respect.
[ترجمه ترگمان]با اکراه به نیک نگاه کرد
[ترجمه گوگل]او با نادیده گرفتن احترام به نیک نگاه کرد
7. Despite her annoyance, she couldn't help feeling a grudging admiration for him.
[ترجمه ترگمان]با وجود ناراحتی او، او نمی توانست به او احساس خوشایندی نسبت به او داشته باشد
[ترجمه گوگل]با وجود ناراحتی او، او نمیتواند احساس تحسین او را برای او احساس کند
8. I didn't think his grudging remarks really counted as an apology.
[ترجمه ترگمان]فکر نمی کردم حرف های او واقعا به عنوان عذرخواهی به حساب بیاید
[ترجمه گوگل]من فکر نمیکردم که اظهارات مخالفتش واقعا عذرخواهی شود
9. She won the grudging respect of her boss.
[ترجمه ترگمان]او با اکراه به رئیسش احترام می گذارد
[ترجمه گوگل]او احترام متهم به رئیسش را به دست آورد
10. Well, I have a grudging admiration for the advertising sociologists.
[ترجمه ترگمان]خب، من یه حس تحسین و تحسین نسبت به جامعه sociologists دارم
[ترجمه گوگل]خوب، تحسین منفی برای جامعه شناسان تبلیغاتی وجود دارد
11. Cole grants them a grudging accolade.
[ترجمه ترگمان]کول آن ها را با بی میلی به آن ها اعطا می کند
[ترجمه گوگل]کول به آنها تقدیر می کند
12. At best, this organization achieves a grudging, superficial conformity to officially sanctioned patterns of thought and action.
[ترجمه ترگمان]در بهترین حالت، این سازمان، انطباق سطحی، سطحی با الگوهای مورد تایید رسمی اندیشه و عمل را به دست می آورد
[ترجمه گوگل]در بهترین حالت، این سازمان به انزوا و انطباق سطحی با الگوهای رسمی تفکر و عمل تحمیل می شود
13. There was a kind of grudging admiration to be detected in Janet Holloway's tone.
[ترجمه ترگمان]نوعی تحسین آمیخته به کینه در لحن جنت تز دیده می شد
[ترجمه گوگل]نوعی تحسین ناخوشایندی که در جین هالووی تشخیص داده شد وجود داشت
14. Oliver was grudging about accepting Wickham's innocence.
[ترجمه ترگمان]الیور در مورد قبول بی گناهی ویکهام با اکراه حرف می زد
[ترجمه گوگل]الیور در مورد پذیرش بیگناهی ویکهم مضطرب بود
15. Lewis was inclined to ground his grudging acceptance of democracy on the doctrine of original sin.
[ترجمه ترگمان]لوییس تمایل داشت که پذیرش grudging دموکراسی را براساس اصول گناه اصلی به اثبات برساند
[ترجمه گوگل]لوئیس تمایل داشت بر تقصیر خود در پذیرش دموکراسی بر آموزه گناه اصلی بپردازد