کلمه جو
صفحه اصلی

exteriority


معنی : خارج، فضای ازاد
معانی دیگر : برونش، برونبودی، برون بودگی، خارجیت، حالت بیرونی یاظاهری، دلبستگی به صورت ظاهر

انگلیسی به فارسی

برونش، برون‌بودی، برون‌بودگی، خارجیت


نمای برونی، ظاهر خارجی


انگلیسی به انگلیسی

• surface, superficies; externality; external appearance; something exterior

مترادف و متضاد

خارج (اسم)
abroad, overseas, exteriority

فضای ازاد (اسم)
exteriority, exterior space

پیشنهاد کاربران

صوری


کلمات دیگر: