کلمه جو
صفحه اصلی

now and again

انگلیسی به انگلیسی

عبارت ( phrase )
• : تعریف: sometimes; occasionally.
مشابه: occasionally, on occasion

- We call him up now and again.
[ترجمه Rshin] هر چند وقت یه بار بهش زنگ می زنیم.
[ترجمه ترگمان] همین الان بهش زنگ می زنیم و دوباره
[ترجمه گوگل] ما او را دوباره و دوباره صدا می کنیم

• from time to time, every once in a while, sometimes

جملات نمونه

1. Every now and again/then they'll have a beer together.
[ترجمه Rshin] هر ازگاهی یه آبجو باهم می نوشیم.
[ترجمه ترگمان]گاه و بیگاه یک آبجو با هم خواهند داشت
[ترجمه گوگل]هر بار یک بار / سپس یک آبجو را به هم می زنند

2. Now and again he'd join in when we were playing video games.
[ترجمه ترگمان]گاه و بیگاه در بازی بازی های ویدیویی شرکت می کرد
[ترجمه گوگل]در حال حاضر و دوباره او می خواهد در زمانی که ما در حال بازی بازی های ویدئویی

3. She listened sympathetically, nodding her head now and again.
[ترجمه ترگمان]با دلسوزی به سخنان او گوش می داد و باز سرش را تکان می داد
[ترجمه گوگل]او با دلسوزانه گوش کرد و سر و صدای سرش را تکان داد

4. It's nice to have a good old-fashioned singsong now and again.
[ترجمه ترگمان]خیلی خو به که یه singsong قدیمی با روش قدیمی و قدیمی داشته باشیم
[ترجمه گوگل]خوب است که یک سینگونگ خوب قدیمی را در حال حاضر و دوباره داشته باشیم

5. We see each other every now and again.
[ترجمه ترگمان]هر چند گاهی همدیگر را می بینیم
[ترجمه گوگل]ما هم اکنون و هر زمان دیگر یکدیگر را می بینیم

6. Every now and again she checked to see if he was still asleep.
[ترجمه ترگمان]گاه و بیگاه نگاه می کرد تا ببیند آیا هنوز خوابیده است یا نه
[ترجمه گوگل]هر بار که او دوباره چک کرد تا ببیند آیا هنوز هم در خواب است

7. I give it a polish now and again.
[ترجمه ترگمان]حالا دوباره تمیزش می کنم
[ترجمه گوگل]من دوباره لهستانی می کنم

8. Now and again the hunter can hear a long - draw dolorous whine of some unseen coyote.
[ترجمه ترگمان]حالا و دوباره شکارچی صدای ناله طولانی و دردناک بعضی گرگ نامرئی را می شنود
[ترجمه گوگل]در حال حاضر و دوباره شکارچی می تواند یک صدای ناله ای بلند را از برخی از کویوت های نامرئی بشنود

9. Drop in now and again.
[ترجمه ترگمان] همین الان بندازش بیرون و دوباره
[ترجمه گوگل]در حال حاضر و دوباره افتادن

10. I only go there now and again.
[ترجمه ترگمان]من فقط همین الان میرم اونجا و دوباره
[ترجمه گوگل]من فقط به آنجا می روم و دوباره می روم

11. I earn enough to push the boat out now and again.
[ترجمه ترگمان]به اندازه کافی پول در می آورم که قایق را به بیرون هل دهم و دوباره
[ترجمه گوگل]من به اندازه کافی کسب درآمد می کنم تا قایق را به حال خود رها کنم

12. Every now and again she went upstairs to see if he was still asleep.
[ترجمه ترگمان]گاه و بیگاه به طبقه بالا می رفت تا ببیند آیا هنوز خوابیده است یا نه
[ترجمه گوگل]هر بار که او دوباره به طبقه بالا رفت تا ببیند آیا هنوز هم در خواب است

13. Now and again, he caught a whiff of a peculiar smell.
[ترجمه ترگمان]گاه و بیگاه بوی عجیبی به مشامش رسید
[ترجمه گوگل]در حال حاضر و دوباره، او یک صدای بوی عجیب و غریب گرفت

14. Cranston snored gently like a child, muttering now and again and smacking his lips.
[ترجمه ترگمان]کرنستن مثل بچه ها خر خر می کرد و گاه و بیگاه زیر لب غرولند می کرد و لب هایش را به صدا درمی آورد
[ترجمه گوگل]کرانستون، مثل یک کودک، به آرامی درهم ریخت و با صدای بلند لبخند می زد

15. Every now and again the forest would be split by a tumbling river or a path covered in shiny brown mud.
[ترجمه ترگمان]گاه و بیگاه جنگل توسط یک رودخانه یا راهی که پوشیده از گل و لای بود، از هم جدا می شد
[ترجمه گوگل]هر بار و به هر حال جنگل می تواند توسط یک رودخانه در حال سقوط یا مسیری که در گلدان قهوه ای براق قرار دارد تقسیم شود

پیشنهاد کاربران

گه گاه، بعضی از اوقات

هر از چند گاه

چندوقت یه بار؛ هر از چندوقت؛ چندین بار؛ چند باری؛
( و البته "گهگاه" و "هر از چندگاه" که بالا بهش اشاره کرن )


کلمات دیگر: